ایران را «پس» بگیریم!

  1. عصر طلایی وبلاگ ها را یادتان هست؟ زمان خیلی زیادی نیست؛ 20 سال پیش. در آن عصر شورانگیزِ نوشتن و ظهور رسانه های فردی، نخست خارجی ها پرچمدار بودند. برایش بسترهایی بر دامن وب گسترانیدند و ما ایرانی ها نیز بر همان بسترها نوشتیم و نوشتیم تا به دومین تولید کننده محتوا در جهان تبدیل شویم. مدتی نگذشت که سرویس دهنده های فارسی و داخلی به میدان آمدند و چون هنوز عرصه، رقابت پذیر بود و خدمات پا به پای خارجی ها عرضه می شد، کاربر ایرانی هم محتوایش را به خانه سرویس دهندگان داخلی برد. بلاگفا از همین جا جان گرفت و هنوز هم خدمات می دهد، اگرچه که تاریخ مصرف وبلاگ ها دیگر به کلی منقضی شده است.

 

  1. عصر آغازین شبکه های اجتماعیِ وب پایه را یادتان هست؟ فیس بوک به غولی در دنیا تبدیل شد و عرصه را برای همه رقیبان تنگ کرد. گوگل با همه هیبتش «گوگل پلاس» و دایره های معروفش را به میدان آورد اما باز هم حریف فیس بوک نشد. ایرانی ها هم به مرور مهمان همین شبکه خارجی شدند و چراغ خانه میزبان را گرم تر کردند. تجربه وبلاگ ها در همین عصر هم تکرار شد. برخی شبکه های اجتماعی داخلی پا گرفتند که مهم ترین شان «کلوب» بود. آنها در عرصه بین المللی توان رقابت با شبکه های خارجی را نداشتند اما برای کاربر داخلی چیزی از شبکه های خارجی کم نگذاشتند. به همین خاطر هم رونق گرفتند و کاروبارشان سکه شد. اندکی بعد برخی چالش های اجتماعی و فرهنگی شبکه های اجتماعی منجر به تصمیمات عجولانه ای شد که امکان رقابت را از شبکه های داخلی گرفت. در حالی که امکان فشار و ایجاد محدودیت برای خارجی ها وجود نداشت، داخلی ها مدام با دستورالعمل ها و دست اندازهای متعددی روبرو شدند که به تدریج آنها را از زمین بازی خارج کرد. شبکه های خارجی بسرعت بازار داخلی ما را قبضه کردند تا اینکه با چالش های بزرگ امنیتی نظیر اتفاقات سال 88 فیلتر شدند. فیس بوک به تدریج همانند همتای ایرانی اش «کلوب» از خاطره افکار عمومی ایرانی محو شد اما برخی دیگر مثل توئیتر با تمسک به موبایل و تبدیل شدن از یک شبکه اجتماعی به یک رسانه اجتماعی، خود را نجات دادند و همچنان علی رغم فیلترینگ، در جامعه ایرانی میدان داری می کنند.

 

  1. شروع عصر ارتباطات موبایلی را که حتما یادتان هست؛ وسیله ای که چونان یک سیاه چاله همه ابزارهای دیگر ارتباطی را در خود فرو برد. شبکه های اجتماعی هم در این همگرایی فزاینده دچار تغییرات بسیاری شدند. از «شبکه» ارتباطی بودن بسوی «رسانه» اجتماعی شدن حرکت کردند و با ترکیب پیام رسانی و رسانه سازی ابزارهای جدیدی برای جهان ارتباطات خلق کردند که حتی رسانه های بزرگ دنیا را هم به چالش کشیده است. تلگرام، واتساپ و اینستاگرام از جمله این ابزارها بودند که در خلا یک رقیب داخلی به سرعت بازار جامعه ایرانی را تصاحب کردند و افکار عمومی را به خود عادت دادند. و ما تا با چند چالش امنیتی دیگر به خودمان آمدیم دیگر عرصه برای رقابت از بین رفته بود. حالا برخی نمونه های داخلی پا گرفته اند تا در این عرصه مجازی کمی جبران مافات کنند. پلتفرم ها و پیام رسان هایی که انتظار دارند تا حمایت شوند و برای این مقابله جان بگیرند. آیا این کار امکان پذیر است؟

 

  1. ما نسلی هستیم که در زمانی کوتاه و فشرده بزرگترین تحولات ارتباطی را در دنیا تجربه کرده ایم. این تاریخ بیست ساله را کمی مرور کردم تا بدانیم کجای کار را اشتباه رفته ایم و حالا چه کار باید کرد. فضای مجازی را به عنوان فضای دوم زندگی، به مثابه یک بازار درنظر بگیرید و به تجربه های موفق کمی نگاه بیاندازید. اگر «کلوب» مانند «بلاگفا» می توانست به کارش ادامه دهد، فیس بوک یکه تاز نمی شد. وقتی آپارات را به عنوان یک نمونه داخلی داشتیم، یوتیوب کاری از پیش نبرد. حتی در عرصه نرم افزارهای ارتباطیِ کاربردی مثل نقشه ها وقتی برخی ابزارهای داخلی مثل «نشان» و «بلد» بموقع وارد شدند توانستیم بخش قابل توجهی از بازار داخلی را پس بگیریم. با دیجی کالا نیازی به آمازون پیش نیامد، با «کافه بازار» «اپ استور» ها رقیب یافتند، با دیوار و شیپور، علی بابا از رده خارج شد و اسنپ و تپسی نیاز به نرم افزارهای مشابه خارجی را از بین بردند. هر جا به جای محدودیت سازی حمایت کردیم و بموقع دست بخش خصوصی و جوانان ایرانی را برای رقابت و حضور در میدان باز گذاشتیم، بیگانه ای حتی در یک رقابت سالم و آزاد نتوانست در خانه ما جا خوش کند. حالا هم همین فرمول جواب می دهد. من معتقد به بستن فضا و محدودیت سازی نیستم چرا که پیشرفت در تنهایی به دست نمی آید اما عرصه شبکه های اجتماعی هم دو بعد دارد. اولی به عنوان یک عرصه ارتباطی-رسانه ای و دومی به مثابه بازار مخاطب و یک ابزار ارتباطی. در وجه اول پای برخی ارزش های اجتماعی در جهت حقوق فردی و آزادی بیان پیش می آید که در جای خود باید چالش هایش را رفع کرد. اعتماد و حریم خصوصی از جمله همین چالش هاست که حل آنها زمان و تدبیر می خواهد. اما در عرصه دوم، هیچ قوه عاقله ای نمی پذیرد که بازار مخاطب داخلی مان را دربست به سرویس دهندگان خارجی واگذاریم. اگر حمایت از تولید کالای داخلی مهم است، و برای آن واردات کالای خارجی را محدود می کنیم وعوارض گمرکی می گذاریم، باید برای حمایت از تولیدات داخلی در عرصه محتوا هم قواعد حمایتی روشن و مشخص داشته باشیم. اقتصاد در محتوا هم جریان دارد، و چه بسا خطرناک تر از واگذاری بازار کالا به تجار بیگانه، واسپاری ذهن، افکار و محتوا به آنها باشد! ایران را در فضای مجازی پس بگیریم.
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.