محمدرضا پویافر استادیار جامعهشناسی دانشگاه
انتخابات شوراها نزدیک است. با نزدیکی به این انتخابات و البته همزمانی آن با انتخابات ریاستجمهوری این پرسش دوباره طرح میشود که آیا ماهیت جایگاههای انتخابی و در نتیجه انتخابات آنها تفاوتی با هم دارد؟ در این مورد اشاره به طرز تلقی متفاوت بین مردم درباره وظایف یک نماینده مجلس و تاثیری که این شکاف نگرشی در بین مردم بر ماهیت انتخاب آنها و همچنین انتخابات مجلس دارد، مفید خواهد بود. صرفنظر از بحثهای مفصلی که میتوان در مورد انتخابهای متفاوتی همچون خبرگان، نمایندگی مجلس و ریاستجمهوری داشت - و البته از هیچ یک از آنها انتظار ورود و حضور مستقیم در میدان اجرا نمیرود- آنچه در اینجا مورد سوال است، درباره ماهیت شورای شهر و روستا و در نتیجه ماهیت انتخابات مربوط به آن است. این پرسش از آن جهت اهمیت بیشتری مییابد که با پاسخ به آن، جایگاه و معیارهای انتخاب و همچنین چارچوب مشارکت در آن زیر انبوهی از تحلیلها و یادداشتهای جاری در مورد انتخابات ماهیتا سیاسی ریاستجمهوری فراموش یا با ویژگیهای آن انتخابات مخلوط نشود.
واقعیت آن است که شورا به نوعی مجمع نمایندگی شهروندان یا اهالی یک روستا برای تصمیمسازی در امور جاری یک جامعه/اجتماع است. بنابراین قرار است مردم با رأی مستقیم خود مجموعه یک گروه از نمایندگان خود را بهعنوان شورا انتخاب کنند.
از یکسو ذات انتخاب برای جایگاههای مختلف به دلیل آنکه همراه با خود منافع مختلف اقتصادی و سیاسی را به همراه دارد، میتواند سیاسی تلقی شود. به عبارت دیگر، انتخاب فرد در یک جایگاه، حتی در شورای شهر میتواند منزلت اجتماعی او را ارتقا داده و بنابراین سرمایه اجتماعی بیشتری هم برای او فراهم آورد. همین سرمایه اجتماعی احتمالا میتواند در کوتاهمدت یا میانمدت (حتی پس از پایان مدت نمایندگیاش) تبدیل به سرمایه اقتصادی برای او شود و همچنین سرمایههای اجتماعی سطح بالاتری همچون مناصب سیاسی مهمتر را فراهم آورد. این ویژگیها در تأمین ارزش افزوده برای سرمایههای اقتصادی و اجتماعی برای فرد، موجب جذابیت بیشتر کاندیداشدن در انتخابات میشود.
اما آنچه انتخابشدن بهعنوان عضو شورای شهر و روستا را متمایز میکند، جنس فعالیت منتخبان این جایگاه است. درحالیکه یک منتخب خبرگان، نماینده مجلس و رئیسجمهوری، هیچگاه مستقیما به امورات اجرایی ورود نمیکنند، یک عضو شورای شهر باید مستقیما در جریان تصمیمگیری و برنامهریزی اجرایی برای شهر قرار داشته باشد. بنابراین بهطور طبیعی انتظار میرود که تعاملات گستردهای با حوزههای مختلف مدیریت شهری، گروههای مختلف مردم و فعالان حوزههای گوناگون و در نتیجه عموم ذینفعان در زیست شهری و توسعه آن داشته باشند. این سطح از مداخله، ورود و حضور در مسائل روزمره و مسائل جاری زندگی شهری همانطور که برای یک نماینده مجلس –بیش از حد متعارف برای گرفتن احقاق حقوق حوزه انتخابیه– نادرست و امتیاز منفی است، برای رئیسجمهوری، نشانه پوپولیسم تلقی میشود، اما برای عضو شورای شهر نشانه فعالیت درست، تلاش برای اشراف به موضوع فعالیت خود و نمودی از خدمت دلسوزانه برای جامعه تلقی میشود. همین تفاوت به تنهایی میتواند مبنای مقایسه بین انواع جایگاههای انتخابی دیگر از یکسو و عضویت شورای شهر و روستا از سوی دیگر باشد.
درواقع آنچه برای جایگاههایی مثل عضو مجلس خبرگان، رئیسجمهوری یا حتی نماینده مجلس رفتاری در چارچوب عوامفریبی تلقی میشود، برای یک عضو شورای شهر وظیفه تلقی میشود. بنابراین او وظیفه دارد تا نسبت به تمامی گستره متنوع از گروههای مختلف اجتماعی از هر نگرش و گرایشی که باشند –از آن جهت که دارای حقوق شهروندی برابر نسبت به هم هستند- خود را مسئول بداند. در مقابل، وقتی صاحبان مناصب دیگر انتخابی (مثل رئیسجمهوری یا حتی نماینده مجلس) عهدهدار مسئولیت خود میشوند، منطقا حق خود میدانند که از فرصت بهدستآمده برای تقویت جایگاه اجتماعی حزب، گروه، دیدگاه سیاسی یا نگرشها و باورهای خاص اجتماعی و فرهنگی دفاع کنند. درواقع تنازع در سطح جایگاههایی مانند رئیسجمهوری و مجلس، تنازع برای بهدستگرفتن فرصتهای تبلیغ و ترویج و توسعه سرمایه اجتماعی برای یک نوع نگرش سیاسی و اجتماعی خاص است. به همین دلیل رقابت برای بهدستگیری این نوع جایگاهها، رقابت برای کسب منابع قدرت و در نتیجه رقابتی ماهیتا سیاسی است.
اما در مقابل، عضویت شورای شهر، بهدلیل مسئولیت در برنامهریزی و تصمیمگیری در امور جاری زندگی اجتماعی شهری، کمتر پتانسیلی برای بهدستآوردن سرمایههای اجتماعی و سیاسی برای افراد و گروههای وابسته آنهاست. به علاوه، هرچند به اعضای شورای شهر مزایایی تعلق میگیرد، اما این جایگاه انتخابی بیشتر نمود یک نوع مشارکت در جامعه مدنی از طریق فرآیند دخالت موثر مردم (دموکراسی) است. بنابراین اعضای شورای شهر بیش از آنکه مسئولان شهر تلقی شوند، نمایندگانی از جانب مردم شمرده میشوند که شهروندان انتظار دارند آنها را همواره در کنار خود، در جریان زندگی روزمره ببینند.
بنابراین شوراهای شهر و روستا ماهیتا مجامعی مدنی برای تحقق مشارکت مردم، به نمایندگی از مردم و با تعامل مداوم در کنار مردم است. در نتیجه این نهاد ماهیتی اجتماعی دارد که انتخابات مربوط به آن را هم بیشتر وجهی اجتماعی میدهد تا سیاسی. این درحالی است که جایگاههایی همچون ریاستجمهوری و نمایندگی مجلس و در نتیجه فرآیند انتخابات مربوط به آنها ذاتا سیاسی تلقی میشود. تفاوت اساسیای که گفته شد، گاه آنچنان بهسادگی نادیده گرفته میشود که در نتیجه مدیریت امور شهری با حوزه مدیریت سیاسی خلط میشود و حاصلش چیزی جز گسترش کشمکشهای سیاسی به حوزههای مدیریت شهری نیست. پیامدی که هم کارآمدی و اثربخشی مدیریت شهری و هم محبوبیت گروههای سیاسی را در میان گروههای مردم کممیکند.