فرشید غضنفرپور روزنامه نگار
در میانه دو نماز، یکی 26 تیرماه 88 و دیگری 21 دی 1395، دو وداع بهیادماندنی در خاطر دانشگاه تهران ثبت شد. هر دو مربوط به اکبر هاشمی رفسنجانی. از آن زمان که آخرین خطبهاش را در دانشگاه تهران خواند تا روزی که برای آخرینبار به دانشگاه تهران آوردندش. سیاستمداری متنفذ که حالا با گذشت 4 روز از درگذشت ناگهانیاش سیل تحلیلها و گمانهزنیها بر سر تاثیرات سیاستورزیاش در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، چینش نیروها و صفبندی جناحها همچنان ادامه دارد.
درگذشت ناگهانی آیتالله هاشمی رفسنجانی در شامگاه یکشنبه 19 دیماه 95، پرونده امامت او بر نمازجمعه پایتخت را برای همیشه بست. تا پیش از این هوادارانش همواره «بازگشت هاشمی به نماز جمعه» را در تجمعات مختلف بهعنوان یک مطالبه عمومی مطرح میکردند. آخرین نماز جمعه تهران به امامت اکبر هاشمی رفسنجانی، مردی که سالها از همین تریبون مواضع رسمی نظام جمهوری اسلامی را اعلام کرد، در روز 26 تیرماه 1388 و در اوج دوران اختلاف بر سر نتیجه انتخابات ریاستجمهوری به یکی از دلایل مواجهه قسمتی از اصولگرایان با او بدل شد. هاشمی رفسنجانی در خطبه دوم آن نماز جمعه تلاش کرد علاوه بر تشریح مسائل بهوجود آمده پس از انتخابات راهکاری برای برونرفت از آن حوادث بیابد. درحالیکه سخنانش مکررا با شعارهای تعدادی از نمازگزاران قطع میشد، در بیرون از دانشگاه تهران گروهی دیگر از نمازگزاران با شعارهایی متفاوت به استقبال سخنان او رفتند. اکبر هاشمی رفسنجانی بیش از پیش مورد انتقاد قرار گرفت. اما اینبار او عملا یک پای دعوا بود؛ نهتنها به این دلیل که محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری سابق در مناظره مشهور انتخاباتیاش با میرحسین موسوی نام هاشمی رفسنجانی را بر زبان آورده و از او انتقاد کرده بود، بلکه 4سال پیش از آن احمدینژاد، رئیسجمهوری پیروز انتخابات، عملا کرسی ریاستجمهوری را از راه مواجهه با هاشمی رفسنجانی به دست آورده و در تمام مدت پس از آن نیز سیاستی در مواجهه با مدیران و وزرای دولت هاشمی در پیش گرفت. هاشمی برخلاف تمام آن سالهایی که در خلال دعواها و اختلافات سیاسی، با تدبیری که از سیاستمداری چون او انتظار میرفت، توانسته بود دامن خود را از اختلاف میان جناحهای داخلی دور نگاه دارد، اینبار درست وسط دعوایی قرار گرفت که از اساس او را هدف قرار داده بود.
هاشمی رفسنجانی در طول دوران سیاستورزیاش پس از انقلاب با دو جناح چپ و راست جمهوری اسلامی تقریبا به یک اندازه تعامل و بدهبستان برقرار کرد. از بنیانگذاران جامعه روحانیت مبارز بود و در عین حال با جناح چپ نیز روابطی ویژه داشت. او همچنین برای نخستینبار طیفی از مدیران اجرایی و سیاسی را در ساختار سیاسی کشور سامان داد که بدون وابستگی کامل به یکی از دو جناح حاکم، مشخصا مدیران دولت هاشمی نامیده شدند. حزب کارگزاران سازندگی بعدها از دل این مدیران سر برآورد و حزب اعتدال و توسعه نیز با رویکردی مشابه تشکیل شد. طیفی از فنسالاران معتقد به فضای باز اقتصادی که تفاوت عمده آنها با سیاستمدارانی از جنس موتلفه اسلامی را میتوان از روی دیدگاههای فرهنگیِ تا اندازهای سیاسی آنها شناسایی کرد.
حالا پس از درگذشت ناگهانی آیتالله، پرسش درباره سرنوشت این گروه از سیاستمداران میتواند به بستری برای گمانهزنیهای تحلیلگران بدل شود. ازجمله اینکه فنسالاران هوادار آیتالله هاشمی که بعضا در دولت روحانی به مناصب حساسی رسیدهاند، پس از او دور کدام شخصیت سیاسی حلقه میزنند؟ در میان اندک سیاستمدارانی که میتوانند چنین جایگاهی را پُر کنند به نظر میرسد، حسن روحانی از مدتها پیش از سوی خود آیتالله برای چنین منظوری در نظر گرفته شده است. آغاز بهکار دولت یازدهم موعد بازگشت مدیران دولت سازندگی به عرصه اجرایی با مدیریت حسن روحانی بود. این رخداد اگرچه از سوی منتقدان دولت و نیز آیتالله هاشمی مورد حمله قرار گرفت اما درنهایت به نظر میرسید هاشمی از نتیجه به دست آمده رضایت کامل دارد. او تا آخر عمر بهجز چند انتقاد از تیم اطلاعرسانی دولت همواره کلیت دولت یازدهم را مورد حمایت جدی خود قرار داد. همزمان به نظر میرسد وزرا و مدیرانی که تجربههای مهم اجرایی خود را در کنار دولت سازندگی آغاز کرده بودند در دولت یازدهم به انسجام و هماهنگی رسیده باشند.
دومین پرسش اساسی برای دوران پس از آیتالله به سرنوشت روابط گرم حوزه علمیه قم با او و نیروهای وفادار به هاشمی رفسنجانی مربوط میشود. پیام تسلیت متفاوت آیتالله امینی را میتوان معیاری برای این روابط در نظر گرفت. آیتالله امینی ازجمله روحانیونی است که از او با عنوان صدای خاموش حوزه نام برده میشود. امینی در پیامی سراسر احساسی و البته تاثیرگذار که در شبکههای اجتماعی بسیار بازنشر شد و دربارهاش سخن گفتند، نوشت: «خبر درگذشت و فقدانت را به من دادند. خدا میداند آنچنان این مصیبت اندوهبار، جانکاه، ناگوار و دردآور بود که ساعتها گریستم؛ زیرا برادری بصیر، سنگ صبوری مدبر، همسنگری صمیمی و یار و رفیقی شصتساله را از دست دادهام». دو روحانی بلندپایه، آیتالله امامی کاشانی، عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران و آیتالله صانعی یکی از مراجع شیعه، یا بر اثر ازدحام جمعیت یا بر اثر تأثرات قلبی ناشی از مراسم خاکسپاری برای لحظاتی نیاز به پزشک پیدا کردند. تصویر برانکاردی که یک مرجع تقلید گریان را از مراسم خاکسپاری بیرون میبرد بهگونهای نمادین میتواند بهعنوان نشانهای از عمق محبوبیت هاشمی رفسنجانی در قم و مراجع شیعه به حساب بیاید.
«محبوبیت» واژهای است که این روزها بسیار با نام آیتالله هاشمی رفسنجانی مصادف میشود. مراسم تشییعی را که روز سهشنبه در خیابانهای تهران برگزار شد، حداقل نسل جوان به یاد نداشت. آمارهای غیررسمی از حضور 3 و نیممیلیون نفر در این مراسم حکایت میکند؛ تشییع پیکر هاشمی، ازدحام جمعیت و شعارهای سر داده شده بیش از همه صداوسیما را هدف گرفت. سازمانی که زمانی توسط برادر هاشمی رفسنجانی اداره میشد، زمانی دیگر چنان از حیطه نفوذ او بیرون افتاد که حتی پس از مناظره انتخاباتی سال 88 درخواستش برای پاسخگویی به اتهامات محمود احمدینژاد را وقعی ننهادند. رئیس جدید صداوسیما، چنان تحتتأثیر شعارها و خشم جمعیت قرار گرفت که قول داد سیاستهایش را اصلاح کند.
هاشمی رفسنجانی در میانه دو نماز، یکی 26 تیرماه 88 و دیگری 21 دی 1395، برای آخرینبار ایستاد و آخرین طرح سیاسیاش را برای کشور اجرایی کرد. هرچند خطبهاش به مذاق صداوسیما و شماری از سیاسیون خوش نیامد اما طیفی جدید از هواداران جوان را همراه خود کرد. 6سال بعد در رأس فهرست «خبرگان ملت» شماری از روحانیون نزدیک به خود را تحت عنوان «خبرگان ملت» به مهمترین نهاد تصمیمگیری در ساختار نظام جمهوری اسلامی برد، همزمان سرسختترین منتقدانش را شکست داد. حتی شماری از نمایندگان اصلاحطلب مجلس دهم در کنار تصویر وی خود را به نسل جوان شناساندند و به مجلس راه یافتند. هاشمی رفسنجانی دوسال پیش از این و در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 پس از رد صلاحیت مشهورش از سوی شورای نگهبان نزدیکترین متحد خود را تا ورود به پاستور مشایعت کرد. به این ترتیب حتی جریان اصلاحات را وامدار خود کرد.
حتی میتوان هاشمی را در میانه دو انتخابات بررسی کرد؛ یکی 29 بهمن 1378 که نامش به سختی در آخرین ردیف منتخبان مجلس ششم از حوزه انتخابیه تهران جای گرفت و دیگری 7 اسفند 1394 زمانی که مردم همان شهر چشم به عکس او دوختند تا فهرست منتخبان مجلس را روی برگه رأی بنویسند.
دامنه تأثیر و ارتباطات هاشمی رفسنجانی آنقدر هست که بتوان گفت ما ایرانیان حداقل به مدت دو دهه در عصر او و در استقبال از او و زمانی در مواجهه با سیاستهایش زیستهایم. نامهای بسیاری با او گره خورده؛ نامهایی که هنوز نمیتوان بر قلم راند و روزهایی که مرور خاطراتش دیگر چندان خوشایند نیست و کلام آخرش، 10 روز پیش از درگذشتش که گفت: کشورهای مختلف قانون اساسی خود را تغییر دادهاند، ما چرا تغییر ندهیم؟
از میان حوادث بسیاری که از سر گذراند این دو نماز و فاصله حدودا 7 ساله میان آن دو را باید آخرین و تاثیرگذارترین نقش سیاسی هاشمی رفسنجانی دانست. بامداد سهشنبه 21 دیماه نماز بر پیکر او را رهبر معظم انقلاب اسلامی قرائت کرد. مردانی از هر دو طیف سیاسی کشور زیر تابوتش را گرفتند و صداوسیما سرانجام و البته با اندکی ناشیگری غیرقابل اغماض پس از سالها سخنرانیهای گذشتهاش را بازپخش کرد. تحلیلگران سیاسی میدانند که فصل گمانهزنیها آغاز شده، همزمان تلاش برای یافتن پاسخ به پرسشی بنیادین، جمهوری اسلامی بدون هاشمی رفسنجانی چگونه خواهد بود؟