شماره ۱۰۳۷ | ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۳ دي
صفحه را ببند
تنهایی یا تنها بودن

محمود محرابی

ما برای بیان احساسات خود به دیگران ناگزیر هستیم از واژه‌ها کمک بگیریم. برای بسیاری از ما شناخت تفاوت واژه‌ها کار راحتی نیست و همین عدم شناخت دلیلی می‌شود که نسبت به واژه‌ها احساساتی یکسان داشته باشیم. برای مثال دو کلمه تنهایی و تنها بودن شاید در نگاه اول هیچ تفاوتی با یکدیگر نداشته باشند و با شنیدن هر دوی این کلمات احساسی مشابه در درون ما برانگیخته شود اما واقعیت امر این است که این دو واژه نه تنها هیچ شباهتی به هم ندارند بلکه به طریقی بر خلاف هم نیز عمل می‌کنند.
برای بسیاری از انسان‌ها انرژی نهفته در کلمه تنهایی به شدت منفی و هراسناک است. تنهایی همیشه با ترس همراه است چیزی شبیه تاریکی و مرگ. گویی شما را به اجبار در فضای تیره و تار و بدون روشنایی قرار داده‌اند و شما مجبور هستید در آنجا بمانید. منشأ این حس درماندگی دقیقا به این دلیل است که بی‌آنکه خود بخواهید دچار آن شده‌اید. بسیاری از مردم دنیا در تنهایی خود زندگی می‌کنند و البته سعی می‌کنند با سرگرم کردن خود به نوعی از آن فرار کنند. این حس تنهایی همچون سایه همراه آنان است و آن را به عنوان جزئی از هویت خود پذیرفته‌اند.
اما تنها بودن انتخابی است از روی آگاهی. در این وضعیت شما با تمام وجود، با خود به یک صلح و آرامش ابدی رسیده‌اید. اقامتی دایمی در درون که شما را شکوفا می‌کند و همچون گل‌های زیبا بوی عطر آن همه جا را فرا می‌گیرد. برایتان فرقی نمی‌کند که بیرون از شما چه شرایطی برقرار است.
انسان‌هایی که در زندگی شما حضور دارند دیگر به عنوان وسیله‌ای برای پر کردن تنهایی شما محسوب نمی‌شوند. تجربه این حضور باعث می‌شود که دیدگاه شما نسبت به اطرافیان‌تان تغییر کند. تنها بودن با خود رنجی به همراه ندارد. در تنهایی شما حس فرد قربانی و کنار گذاشته را دارید اما با سکونت در درون خود این حس کاملا محو می‌شود. زمانی که این حس در وجود شما متبلور شود نیاز به تمامی از میان می‌رود و به تبع آن ترسی نیز وجود ندارد. ترس از تنهایی که به دلیل فقدان نور در تاریکی محض بوده حالا تبدیل به روشنایی آگاهی می‌شود. بدون وجود این نور آگاهی تمام رابطه‌ها بر اساس تملک و تسلط بنا خواهند شد. طرف مقابل ما همچون شیئی می‌شود که
فقط برای پر کردن تنهایی ما کاربرد دارد و نه بیشتر. امری که کاملا در ناخودآگاه ما بروز می‌کند. ترس از دست دادن او میل تملک و کنترل ما را بیشتر خواهد کرد. گذر از این مرحله تاریک نیازمند شناخت دقیق خود است.
روبه‌رو شدن با آن نیمه پنهانی که تمام این ترس‌ها از درون آن سرچشمه می‌گیرد نیازمند شهامت است و تنها زمانی می‌توانیم به عظمت و بزرگی تنها بودن و منحصر به فرد بودن خود نایل شویم که فضای مقدس درونمان را از این بیم‌ها و نگرانی‌ها پاک کنیم و نور آرامش و آگاهی را به آن بتابانیم.

 


تعداد بازدید :  259