آيا بيمسئوليتي حد و مرزي ندارد؟ متاسفانه وقتي كه به دور و بر خودمان نگاه ميكنيم مواردي را ميبينيم كه بيحد و مرزي آن را به ذهن متبادر ميكند. قضيه از اين قرار است كه يكي از رسانههاي اصولگرا گفتوگويي را با آقايي كه اقتصاد خوانده درباره نظام بانكداري اسلامي انجام داده است. وي در بخشهايي از گفتوگو اظهار ميدارد كه «بانکداری بدون ربا در هیچ کشوری موفق نبوده است. موضوع اجرا یا نظارت نیست؛ نباید مسأله را اینقدر تقلیل بدهیم؛ دلیل واقعی این شرایط این است که ماهیت بانک ربوی است و نمیتوان عقود اسلامی را بر آن بار کرد؛ بنابراین، این طراحی اشتباه است... ما ادعا میکنیم که نرخ بهره را از بین بردهایم. در وضع فعلی اقتصاد اسلامی معلوم نیست چه کسی را میخواهیم فریب بدهیم... توجه نمیکنیم در اسلام اصلا بانکی وجود ندارد. این نسخه تجربه ماست که شکست خورده است؛ طراحی غلط داشتیم که شکست خورده است؛ طراحی اسلام نیست؛ طراحی ماست.»
هنگامي كه خوب دقت میکنیم متوجه ميشويم مصاحبهشونده مذكور مدتي را در دولت احمدينژاد سرپرست وزارت اقتصاد و مدت زيادي را نيز از مقامات مهم نظام اقتصادي آن دولت بوده و خبرگزاري مذكور نيز مدعي است كه براي دفاع از اين انقلاب و نظام فعاليت ميكند، ولي هيچكدام به اين پرسشهاي ساده پاسخ نميدهند كه چگونه ممكن است يك نفر هنگام حضور در صندلي وزارت و سرپرستي آن كه درواقع مديريت عالي بر بانكهاست، از خود نپرسد كه اگر بانكهاي ايران بر مبنای ربا کار میکنند، در اینصورت اين شخص با كدام منطق شرعي مديريت كلان اين بانكها را عهدهدار شده و از مردم ربا گرفته و به آنها ربا داده است؟ اگر اين بانكها و درآمدهای آنها ربوي است، چرا حقوقهاي وزارت و ساير دريافتيهاي خود را حلال و شرعي ميداند؟ چرا زماني كه در پستهاي عالي قرار ميگيرند، به نتايج اين گزاره خود ملتزم نيستند و خيلي سريع در صندلي قدرت جا خوش ميكنند و هنگامي كه از اين صندلي بركنار ميشوند به ياد طرح ربوي بودن بانكها ميافتند و اگر در گذشته هم معتقد به ربوي بودن آن بودهاند به نتايج اين عقيده كه حرمت مدیریت و اداره آن و دريافت وجوه حاصلي از آن است، نبودهاند. اين كار مثل اين ميماند كه كسي مايعي را مصداق شراب و الكل و مسكر و حرام بداند و در عين حال آن را با اختيار بخورد و همچنان خود را مقيد به مبارزه با مشروبات الكلي بداند!
آن رسانه نيز ميبايد اين پرسش را پاسخ دهد كه اگر بانكها داراي ساختار ربوي هستند، در اينصورت و مهمتر از اين قضيه، تجديدنظر آنان نسبت به اين وضعيتي است كه حدود 40سال و به نام اسلام عمل ميكند ولي در واقعيت 40سال است كه از مردم ربا ميگيرد و به آنان ربا ميدهد؛ اين كه مطابق نص صريح قرآن، جنگ با خداست.
هدف اين یادداشت آن نيست كه گفته شود بانكهاي ايران ربوي هستند يا نيستند، همچنين هدف اين نيست كه گفته شود چرا اين نقد را در دولت موجود ميكنند. اتفاقا در دولت قبلي هم چنين نقدهايي را شاهد بوديم و مقررات نظام بانكي ربطي به اين دولت و مجلس ندارد و سابقه 35 ساله دارد. هر كس ميتواند و بايد اين نظام بانكي را نقد كند، بهويژه آنكه نظام بانكي درگيرترين نهاد با امور فساد است و ناكارآمدي آن در تخصيص منابع و تامين نيازهاي بنگاههاي توليدي و خدماتي آشكار است. ولي مسأله اين است كه اين نقد را هر كسي نميتواند انجام دهد. كساني كه سالها مديران عالي اقتصادي بودهاند، همان زمان بايد تكليف خود را با مديريت بر نهادهاي بهزعم آنان ربوي روشن ميكردند. اين مسئولانه نيست كه افراد هم نانهاي چرب مديريت عالي اقتصادي را بخورند و هم در موقع مقتضي به ناقد درجه اول و رادیکال نظام اقتصادي و بانكي تبدیل شوند و بخواهند نان اپوزیسیون بودن نظام بانکی را بخورند. رفتارهاي غيرمسئولانه بايد حد و حدودي داشته باشد. اينكه يك خبرگزاري چنين مصاحبهاي را انجام دهد، در اساس ايراد ندارد، ولي اين كار از سوي يك جريان سياسي بيرون از چارچوب پذیرفتنی است و نه از يك خبرگزاري اصولگرا؛ آن هم در موضوع حساسي مثل ربا كه به تصريح قرآن از بدترين گناهان است و مصداق جنگ با خدا معرفي
شده است.