| نویسنده: اسکات اندرسون | ترجمه: مینو میرزایی|
در آغاز ماه ژوئن 2015 دوره یکساله آموزشی «عکاظ» در داعش به پایان رسید و او توانست زندگی خود را دوباره مورد ارزیابی قرار دهد. او پیش از اینکه به جنگ با ارتش نوسازی شده عراق دریک مجتمع پالایشگاهی در «بیجی» فرستاده شود، 6ماه را درشهر زادگاهش «الدور» سپری کرد- چنان که خود میگوید، وظیفه اصلی او در آنجا اداره کردن ایست بازرسی داعش بوده است- با جنگی که هر روز شعلهور میشد، عکاظ مطمئنا فرصت ترقی در داعش را داشت، اما تصمیم گرفت که به دنیای غیرنظامیان بازگردد.
بخشی از تصمیم او به واسطه مسائل مادی بود، زیرا بهرغم اینکه روزهای خامی و بیتجربگی داعش پایان یافته بود، اما حقوق عکاظ معمولا دیر میرسید. ازطرف دیگر، تصمیم عکاظ بیشتر در حفاظت از خود ریشه داشت، چراکه مطمئنا اما به تدریج، روند سیر وقایع، علیه داعش شکل میگرفت.
شروع این مسأله برای عکاظ زمانی بود که او فکر میکرد جهت شروع دوباره به کجا باید برود. در ماه آوریل ارتش عراق که توسط نیروی هوایی آمریکا حمایت میشد، «تکریت» را به تصرف خود درآورده بود و تا ماه ژوئن آن سال، حلقه محاصره به دور بیجی محکمتر شد. عکاظ، «موصل» و شهرهای تحت کنترل داعش در استان «انبار» را ترک کرد، اما زندگی در هرکدام از این مکانها برای این تروریست سابق داعشی مطمئنا سخت و دلتنگکننده بود، چراکه این احتمال وجود داشت که توسط رفقای قدیمی خود لو داده شود. عکاظ درنهایت درجای کاملا متفاوتی مستقر شد: «کرکوک»، شهر عراقی تحت کنترل کردها.
درست مانند آنچه که در موصل، بیجی و تکریت اتفاق افتاده بود، ارتش عراق درکرکوک یکسال پیش ازحمله داعش از هم گسیخت و سربازان فرار کردند. هجوم برای پرکردن جای خالی عراقیها شروع شد و هزاران سرباز پیشمرگه پیش از داعش وارد کرکوک شدند و توانستند پیشقراولان آنها را به عقب برانند. از آن زمان، کرکوک بهطور موثری تحت کنترل کردها بوده است، اما این شهرِ همیشه درغلیان، پر بود از آوارگان شیعه و سنی و همین امر آنجا را به پناهگاهی طبیعی برای هر دو گروه جنگندههای فعال و پیشین اسلامگرا مبدل میکرد. اگرچه کرکوک فقط 60 مایل از بیجی فاصله داشت، اما این دوشهر توسط ارتشی قدرتمند از نیروهای پیشمرگه از هم جدا شده بودند و عکاظ برای رسیدن به شهر پناهگاه خود باید دست به دامان نیروهای داعشی میشد.