شماره ۹۷۲ | ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۹ مهر
صفحه را ببند
سوپاپی برای هیجانات نداریم

|  سیدجواد میری  |   جامعه‌شناس |

در این رابطه باید پرسش بنیادی‌تری را مطرح کنیم؛ قبر یا گورستان یا اساسا علایمی که در این مکان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند هرکدام چه معنای سمبلیکی دارند. باید این سوال را مطرح کرد که سنگ‌قبر یعنی چه؟ سنگ‌‌قبر معمولا نوعی نشانه‌گذاری است. انسان موجودی است که به‌طور مداوم درحال ساختن سمبل‌هاست ‌یا به انحای مختلف از نشانه‌ها و سمبل‌ها برای معنادارکردن  وضع خود در جهان استفاده می‌کند. زمانی که فردی از دنیا می‌رود بسته به موقعیت و وضعیتی که در جامعه دارد، وزن و جایگاهی را به خود اختصاص داده است. ممکن است عارفی از دنیا برود، یک فیلسوف، اندیشمند و ورزشکار یا هنرمندی از دنیا برود، هرکدام از این افراد در جامعه به نوبه خود یک حرکت و وضعیتی  را نمایندگی می‌کنند. به‌عنوان مثال افرادی که در حوزه هنر یا انسان و فکر و اندیشه‌اند، نماینده یک جریان هستند و زمانی که از دنیا می‌روند، عده‌ای در مراسم آنها شرکت می‌کنند و آرامگاه ابدی برای‌شان در نظر می‌گیرند تا بتوانند رجوعی داشته باشند، درواقع به‌گونه‌ای دارند حس تداوم را ایجاد می‌کنند، در حقیقت از لحاظ معنوی سمبلی را برای آن تداوم به وجود می‌آورند. درواقع سمبلی از یک حرکت و جریانی است که ممکن در بخشی از جامعه یا در حوزه‌ای که فرد به آن تعلق داشته، وجود دارد. در روانکاوی یک اصلی وجود دارد؛ وقتی انسان خوابی را می‌بیند، آن خواب تعبیری دارد؛ براساس مکانیزم یا دینامیزی که فرد خواب می‌بیند، سمبل‌ها و نشانه‌هایی که دیده تعبیری دارد. در ماجرای اهانت به مقبره‌ها نیز به همین‌گونه است. وقتی سنگ‌قبر شاعری دزدیده یا تخریب می‌شود این امکان وجود دارد که عده‌ای در آن جامعه به انحای مختلف سعی دارند یک گسستی را ایجاد کنند بین فردی که وارث نگاه یا حرکتی بوده است. به‌عنوان مثال سهراب سپهری در سپهر  اندیشه معاصر ایران جایگاه ویژه‌ای دارد؛ نوع نگاهش به مذهب، نوع نگاهش به هویت و انسان، نوع نگاهش به تغییر و تحولات زندگی انسانی و زندگی روزمره. زمانی که افرادی سعی می‌کنند خدشه‌ای به این ارتباط وارد کنند با آسیب‌‌زدن به سنگ‌قبر او به‌گونه‌ای می‌خواهند به نوعی حس تداوم که برخی در جامعه با سهراب سپهری یا اندیشه او دارند، از بین ببرند. درواقع به نوعی گسست دست بزنند. اگر به این مسأله از منظر مقارنه‌ای و تطبیقی نگاه کنیم  فقط در جامعه ایران وجود ندارد، در بسیاری از فرهنگ‌ها و کشورهای دیگر  چه در عالم معاصر، چه در حوزه تاریخی افرادی که به‌گونه‌ای مرجعیتی را در جامعه انسانی پیدا می‌کنند، دشمنان آنها سعی می‌کنند به طرق مختلف یاد و خاطره آن فرد را از بین ببرند. به عنوان مثال امروز در آمریکای شمالی بعضی از نژادپرست‌ها به شیوه‌های مختلف سعی می‌کردند قبر افرادی را که در دوره جنبش نافرمانی در‌سال 1960 حضور داشتند، از بین ببرند، چون آنها روی اصولی ایستاده  بودند، آنها سمبل یک حرکتی بودند و آن جنبش هنوز هم در جامعه امروز آمریکا تپنده است و وجود دارد؛ عدم تبعیض. اما چون هنوز تبعیض وجود دارد گروهی احساس خطر می‌کنند، حتی از مزار و نام و نشان آنها. در جامعه خودمان نیز وقتی نگاه می‌کنیم ممکن است چنین رویکردهایی وجود داشته باشد. از منظر روانشناختی افرادی که دست به چنین کارهایی می‌زنند از نظر فردی یک بیماری دارد، در این شکی نیست، البته مسأله تنها یک مسأله روانی نیست، بلکه امری وسیع‌تر و  فراتر از حوزه فردی و روانی است. امری که برمی‌گردد به این‌که چه جریان‌هایی در جامعه قدرت تجمیع انرژی معنوی یا قدرت تجمیع طبقات مختلف جامعه را دارند. جریانی که در عین وجود یا حتی در غیاب آن فرد چنین قدرتی را دارد و می‌تواند حس تداوم را به جمع بدهد. برخی‌ها ممکن است این را برنتابند و سعی کنند به گونه‌ای حس تداوم و تجمیع را در یک‌سری سمبل‌ها و افرادی که خودشان دوست دارند در جامعه نشر بدهند، به آنها محدود و یک نوع قرائت انحصارگرایانه‌ای را در جامعه تبلیغ کنند. همه اینها می‌تواند در حوزه‌های مختلف هنری و ورزشی اتفاق بیفتد. به اعتقاد من این‌گونه رفتارها فراتر از بی‌اخلاقی است. زمانی ما اخلاق را در این می‌بینیم که به حق‌و‌حقوق دیگران یا به قوانین و قواعد ترافیکی احترام بگذاریم ولی وقتی فردی به چنین حوزه‌ای ورود پیدا می‌کند اساسا به نوعی پوچ‌گرایی دچار شده است. در جامعه‌ ما یکی از مسائل اصلی که به آن اعتقاد داریم معاد است؛ یعنی بازگشت به سوی خداوند با تمامی فعل‌وانفعالاتی که انسان در حیات خود انجام می‌دهد. زمانی که فردی از این مسائل فاصله می‌گیرد اساسا دچار یک نوع حالت آنومیک در جامعه می‌شود. همان‌طور که بزرگان دین گفته‌اند اخلاق یعنی این‌که انسان خلق نیکو داشته و نسبت به دیگران همیشه در دو حالت باشد؛ یکی در حالت رحمانیت و دیگری رحیمیت. همان‌طور که خداوند با بندگانش این دو خصوصیت را دارد.  ما در دین خودمان نیز موارد زیادی در تأکید بر اخلاق داریم، نمونه آن نامه حضرت علی‌(ع) به مالک‌اشتر است: افراد بشر یا خویشان تو هستند از منظر دینی یا کسان تو هستند از منظر انسانیت پس با هر دو با عدل و انصاف رفتار کن. وقتی این‌گونه ادبیات و نگاه در جامعه ما آرام‌آرام رخت برمی‌بندد، رفتارهای ناشایست را از منظرهای مختلف می‌بینیم.  


تعداد بازدید :  382