شماره ۹۷۲ | ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۹ مهر
صفحه را ببند
چرخ‌دنده هیجانات ما سرجایش نیست

|  مینا نظری‌کمالی  |   ‌ روانشناس |

شنیدن اخبار اهانت‌ها به مقبره پیشکسوتان نخستین چیزی را که برای من تداعی می‌کند خشونت نهفته است؛ ما نسبت به افراد بالاتر از خود، نسبت به افراد توانمند این خشونت را داریم. خشونتی که وارد حوزه روانشناسی اجتماعی شده است. درواقع این عمل تنها خبطی نیست که از فردی سر زده باشد و ما بخواهیم ساده از کنار آن رد شویم. این مسأله دردی است که  برای آن زیرساختی باید کار شود. دردی که تازگی ندارد و در گذشته نیز ما آن را دیده‌ایم و مقالات زیادی هم درباره آنها نوشته‌ایم اما درمان نشده است. ما چندی پیش نیز اهانت به مسی، رونالدو  و ... را شاهد بودیم و بعد داخلی شد و کامنت توهین‌ها را در پیج خیلی از هنرمندان و ... می‌دیدیم و حالا شکل و شمایل خود را تغییر داده و به این شکل ظاهر شده است. متاسفانه باید بگوییم که ما جامعه خشن و پرخاشگری شده‌ایم. ما به مکانی برای ریلکسیشن عمومی هستیم. در بعضی از کشورها تمهیداتی برای این موضوع در نظر گرفته شده است. به‌عنوان مثال در برخی از جوامع برای این‌که آمار خودکشی را پایین بیاورند از نورپردازی آبی‌رنگ استفاده می‌کنند. نورپردازی خیابان‌های ما چه رنگی است؟ ما برای رسیدن به راهکار همیشگی باید راه را برای همدلی بیشتر مردم هموار کنیم؛ مردم ما همدل نیستند. مردم ما جایی برای گفتن دردهای‌شان ندارند. هر کدام از ما به نوعی گرفتار دغدغه‌های خودمان هستیم. ما بیشتر از اینها نیازمند مشاوره و  کارهای روانشناسی هستیم. در شرایط موجود خدماتی که از سوی مشاوران و روانشناسان ارایه می‌شود، کافی نیست و نیازمند این است که گستردگی بیشتری بیابد؛ درواقع این خدمات باید بدون قضاوت به میزان قابل‌توجه‌ای وجود داشته باشد، یعنی جایی برای شنیده‌شدن، جایی برای دیده‌شدن. اگر ما دیواری داشته باشیم که آدم‌های عصبانی بتوانند روی آن فحش بنویسند کمتر شاهد خشونت خواهیم بود. اگر ما جایی را داشته باشیم تا آدم‌ها بتوانند در آن‌جا نقاشی بکشند و کسی به آنها اعتراض نکند، کمتر شاهد این اتفاقات می‌شویم. اگر خشم جایی برای تخلیه‌شدن داشته باشد، بازتاب‌های آن را کمتر خواهیم دید. در چین زنان همسردار در زمان عصبانیت پولی پرداخت می‌کنند و وارد فروشگاهی می‌شوند که در آن می‌توانند تلویزیون‌های کهنه را بشکنند.
آیا ما چنین چیزی را در جامعه خود داریم؟ خشم و عصبانیت مساله‌ای نیست که فردی خود را از آن مبرا بداند، چون ممکن است هر فردی در شرایط خاصی و با توجه به روحیاتش دچار خشونت شود. چرا ما این همه تیروییدهای کم‌کار و پرکار داریم؟ چرا این همه بیمار قلبی و عروقی داریم؟ همه اینها ریشه در  خورده‌شده خشم‌ها دارند. جامعه این ظرفیت را دارد که کارهای بی‌شماری برای کاهش خشم در آن انجام شود. می‌توانیم از همان نورپردازی ساده شروع کنیم  از رقص نور، رقص آب در خیابان‌ها. زیباسازی شهر، یک دیوار برای نقاشی عمومی. شاید بیشتر ما از خیابان ولیعصر عبور کرده‌ایم و با نورپردازی زیبایی که دارد لحظه‌ای به آرامش رسیده باشیم، می‌توان این تجربه را بسط داد. ما در کنار زیباسازی شهرمان، توجه به نورپردازی خیابان‌های‌مان، نیازمند مکانی برای تخلیه هستیم؛ تخلیه‌ای اثربخش و مثبت. ما می‌توانیم بنرهایی برای نوشتن دردها داشته باشیم. می‌توانیم مکان‌هایی را در نظر بگیریم و خمیر و گل در اختیار آدم‌ها قرار بدهیم که خلق کنند، مکان‌هایی که رده سنی نداشته باشند. می‌شود در ایستگاه مترو برای تعدادی درازنشست یک بلیت رایگان در نظر بگیریم؛ کاری که انرژی زیادی می‌گیرد و از پرخاش فرد می‌کاهد. بیشتر ما‌ فردی را نداریم که بدون قضاوت به حرف‌های‌مان گوش بدهد؛ همیشه قضاوت می‌شویم، تمسخر می‌شویم.
اگر قرار است درباره این مسائل نوشته شود بهتر این است که از جانب ارایه راهکار به آن توجه شود، نوشتن صرف از آنچه وجود دارد هیچ‌گاه نتوانسته راهگشا باشد و بعد از این هم نخواهد بود. ما بیش از نوشتن نیاز داریم جایی برای تخلیه و آرام‌شدن داشته باشیم، جایی برای جهت دادن به انرژی بالای موجود. کسی که پرخاش می‌کند آدم بدی نیست تنها می‌خواهد دیده شود، البته راه اشتباهی را در پیش گرفته است. پرخاشگری نشان از وجود یک مشکل دارد، همان‌طور که تب نشان از وجود ویروس در بدن دارد. پس راهکار بیابیم و ارایه دهیم.


تعداد بازدید :  122