لیلا مهداد| دوباره فصلها جای خود را به یکدیگر دادند و این جابهجا شدن تا آنجایی ادامه داشته که ما شاهد برگریزان سال95 باشیم. برگریزانی که با اتفاقات زشت و زننده خود، ما را به 5سال پیش میبرد؛ سالی که تهرانیها صبح که چشم باز میکردند، سمبل دیگری در شهرشان محو شده بود؛ همان سال که شهریار روبهروی تئاترشهر جاخوش کرده بود و همانطور که چشم دوخته بود به رهگذرانی که یا دمی روی صندلیها مینشستند یا منتظر بودند در سالن بنشینند و تئاتری ببینند، میخواند: «بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند/ به گوشم ناله بلبل هزاران داستان دارد» و در همین گیرودار بود که ناشناسی او را برای همیشه از شهر ما برد و دیگر رهگذران به نبودن شهریارشان عادت کردند. اما داستان آن سال به اینجا ختم نشد و نوبت به ابوعلیسینا که ابتدای پارک بهجتآباد سعی داشت به آدمهایی که روی نیمکت بغلی او مینشستند و با اشتیاق فستفود میخوردند از مضراتش بگوید، رسید و بعد حافظ که از همسایه خود غفلت کرده بود و دزدیده شدنش را متوجه نشده بود به ناکجا سفر کرد. برق چشمان ستارخان و باقرخان هم نتوانست ترسی به دل دزد یا دزدان آثار هنری بیندازد و آنها را نیز رهنمون همانجایی کرد که حافظ و ابنسینا رفته بودند. آن سالها رسانهها سرقت مجسمهها را به سریال 14قسمتی ناتمام تعبیر کردند، چون قسمت آخر آن هیچوقت پخش نشد و کسی نفهمید ماجرا به کجا رسید و بر سر مشاهیر شهرمان چه آمد. داستانی که حتی مسئولان شهرداری و شورای شهر هم از قسمت پایانیاش بیخبر بودند. در آن روزها به نوبت مجسمههایی که به دیدنشان در پارکها و گوشه و کنار خیابانها عادت کرده بودیم و هرکدام نشانی از روزهای گذشته بر ما داشتند و روایتگر تاریخمان بودند، شبهنگام میرفتند و صبحها با جای خالیشان حرفهای ناگفتهای را برایمان میگفتند. حرفهایی که اگر به گوش جان شنیده بودیم امروز دوباره آن سریال تلخ و کشدار 5سال پیش به نوعی دیگر تکرار نمیشد. ما آن حرفها را نشنیدیم و نتیجهاش شد به سرقت رفتن سنگقبر ایرج افشار چهره نامآشنای عرصه فرهنگ و هنر. کسی که عمری را صرف ایرانشناسی و تاریخ ایران کرد و حدود 300جلد کتاب و هزاران مقاله علمی و پژوهشی از او بهجا مانده است. ماجرای سرقت سنگقبر ایرج افشار با عذرخواهی معاون امور اجتماعی، فرهنگی و روابط عمومی سازمان بهشت زهرا(س) و نصب سنگ جدید به پایان رسید. اما اخبار رسیده از کاشان حاکی از این بودند که عکس سهراب سپهری، شاعر و نقاش سرشناس ایران هم از سنگقبرش حذف شده است، البته در سالهای گذشته سابقه داشت که چندبار سنگقبر شاعر و نویسندهای همچون احمد شاملو یا هنرمندی همچون فردین توسط برخی مخالفانشان شکسته شد و این ماجرا برای چند شاعر و نویسنده دیگر هم اتفاق افتاد. اتفاقاتی که زنگخطر بیفرهنگیای را که سرقت مجسمهها به صدا درآورده بودند، دوباره نواختند و این نکته را متذکر شدند که بیادبی و بیحرمتی رایج در فضای مجازی و برخورد اهانتآمیز با هر مسالهای پا را فراتر گذاشته است و میخواهد در دنیای واقعی نیز خودنمایی کند. خودنمایی زشت و کریهای که با بیاحترامی به پیشکسوتانی که در آرامگاه همیشگی خود آرمیدهاند، دل هر بینندهای را میآزارد. اینبار از گونی، کلنگ و ... خبری نیست و بیادبان شهر که حرمت و احترام را فراموش کردهاند با اسید و رنگ رد بیاحترامیها و بیفرهنگیهایشان را بهجا میگذارند. «سنگ مزار مرحوم غلامحسين مظلومي، پيشكسوت فوتبال ايران و باشگاه استقلال مورد اهانت قرار گرفته است» خبر دلآزار دیگری که در ابتدای امر تخم کینه و تفرقه را در میان فوتبالیها کاشت اما رنگپاشی بر سنگقبر همایون بهزادی یکی از پیشکسوتان مطرح پرسپولیس این کینه را در نطفه خفه کرد. بعد از این اتفاق سنگ مزار بیوک جدیکار و رضا احدی نیز مورد حمله فرد یا افرادی قرار گرفت که قصد دارند بیحرمتی را رواج بدهند و چهره این پیشکسوتان نیز روی سنگقبرشان با رنگ مخدوش شد. این اتفاقات اعتراض اقشار گوناگون را در پی داشت و بیشتر پیشکسوتان فوتبال نتوانستند این اهانتها را تاب بیاورند و خواهان شناسایی کسانی شدند که فرهنگ ما را نشانه رفتهاند و مرتکب عمل زشت اجتماعیای شدهاند. ابوالفضل قناعتی، عضو هیاترئیسه شورای شهر تهران یکی از این معترضان بود که در گفتوگو با ایسنا با تأکید بر اینکه باید مسببان این بیحرمتی شناسایی و موضوع پیگیری شود، گفت: «این موضوعات زمینهساز اختلافات دیگر خواهند شد و باید هرچه زودتر این مشکلات حلوفصل شود. گستردگی بهشت زهرا(س) و پوشش فضای سبز گسترده سبب شده برخی نقاط کور و غیرقابل رؤیتی ایجاد شود که سودجویان از این فضاها استفاده میکنند. با این حال سازمان بهشت زهرا(س) باید سیستم امنیتی و نگهداشت قبور را موردتوجه قرار دهد و اگر نسبت به افزایش تعداد نیروهای امنیتی باید اقدام کند، این مهم محقق شود تا بیاحترامی به قبور متوفیان صورت نگیرد.» البته علی پروین، پیشکسوت فوتبال از طرفداران استقلال و پرسپولیس نیز درخواست کرده است با همکاری هم عامل یا عاملان تخریب سنگقبور پیشکسوتان دو تیم را به دام بیندازند تا بهصورت جدی با آنها برخورد شود. معاون امور اجتماعی، فرهنگی و روابط عمومی سازمان بهشت زهرا (س) نیز در صحبت با سایت صدای ایران اذعان کرده: «از روی دادن چنین حوادثی برای هر یک از اهل قبور بهویژه ورزشکاران متاسف میشویم، لذا برای جلوگیری از روی دادن اتفاقات نادر و بیسابقه در بهشت زهرا(س) مطالعات نصب دوربینهای مداربسته آغاز شده است اما بیش از هر چیز همکاری و یاری شهروندان میتواند مانع از بروز چنین حوادثی شود.» نصرالله عبدللهی، سرپرست استقلال نیز اعتراض خود را اینگونه بیان کرده است: «در هیچ آیین و مذهبی این کار قابل هضم نیست. این داستان را برای هر فردی تعریف کنید، آن را تقبیح میکند. پیشکسوتان برای فوتبال ما زحمت کشیدهاند و احترام به آنها واجب است. در هر صنفی این کار را نهی میکنند. کسانی که باعث این اتفاق بودهاند، پستفطرت هستند. پیشکسوتان بر گردن ما حق دارند. غلامحسین مظلومی سالها برای فوتبال کشور زحمت کشید و بهزادی هم دوست و رفیق ما بوده و کم زحمت نکشیده است.» متاسفانه بداخلاقی و بیاخلاقی گمشده این روزهای جامعه ما است، گمشدهای که با قهر سربهراه نمیشود و باید چارهای دیگر برایش اندیشید، راهی که ما را به فرهنگ غنی خودمان برساند. جامعه امروز ما نیازمند بازگشت به خویشتن است.