اگر روزگاری صحبت درباره فساد علمی و پایاننامهفروشی و مقالههای دزدی با احتیاط صورت میگرفت، گویی حالا وقت آن رسیده همه آنهایی که دل در گرو پاسداشت کار علمی دارند، با صدای بلند سخن بگویند. نشانههای این سخن گفتن با صدای بلند اخیرا بیشتر نمایان شده است. اوایل سالجاری تحصیلی تعدادی از استادان دانشگاهها در نامه به رئیسجمهوری خواستار برخورد با جریان پایاننامه و مقالهفروشی در کشور شدند. سهشنبهشب نیز دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی در جلسهای که با حضور رئیسجمهوری تشکیل شد گفت: «ضرورت دارد برخورد لازم با جریان «پایاننامهفروشی» و نوشتن مقالات ISI در کشور که با پشتیبانی سازمانیافته عناصر خارجی و مسألهدار یا جاهل انجام میشود، انجام گیرد.» حالا با تأکید این شورا فصل جدیدی در مبارزه با پایاننامهفروشی و مقالهفروشی آغاز شده. اما مبارزه با هر پدیده نامیمونی نیازمند شناخت ریشهها و دلایل بروز آن است. همین موضوع دستمایه گفتوگو با محمدامین قانعیراد، جامعهشناس و عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی است. در این گفتوگو قانعیراد کوشش کرد تحلیلی دقیقتر از آنچه او ابزاریشدن دانشگاه در ایران مینامد، ارایه کند. او مثل همیشه بیتعارف از آنچه «فساد آکادمیک» مینامد، انتقاد کرده است. قانعیراد اخیرا در یکی از نوشتههایش با اشاره به انتقاد برخی استادان دانشگاه از وی به دلیل به کار بردن عبارت فساد آکادمیک نوشته است: «بحث فساد آکادمیک، بحث فساد فردی نیست، بلکه بحث فساد نهادین است. این به این معناست که نهاد نمیتواند برمبنای قوانین و قواعد خودش کار بکند، بلکه قوانین و قواعدی بر آن حاکم و مسلط است که متعلق به آن نیست... فساد به فرد برنمیگردد، بلکه فساد به نهاد برمیگردد. در درون این نهاد ممکن است افراد بسیار سالمی هم کار کنند اما این کارشان نمیتواند خیلی در تغییر فضای کلی حاکم بر دانشگاه تاثیرگذار باشد.» قانعیراد برای برونرفت از وضع موجود در گفتوگو با «شهروند» ایده تأسیس پارلمان آموزش در ایران را مطرح میکند.
مدتهاست که موضوع خرید و فروش مقاله و پایاننامههای دانشگاهی در محافل رسانهای مطرح است. در این میان، برخی افزایش ظرفیت دانشگاهها در مقاطع تحصیلات تکمیلی و در نتیجه افزایش حجم کاری استادان را عاملی برای کاهش کیفیت کنترلهای علمی و در نتیجه افزایش ارایه پایاننامههای بیکیفیت و خریدنی میدانند. تحلیل شما چیست؟
اینکه بگوییم چون سر استادان دانشگاهها شلوغ شده، پس پایاننامهفروشی هم زیاد شده و کسی هم کنترل نمیکند، به علل نزدیک ماجرا اشاره دارد، درحالیکه ما برای فهم سرنوشت دانشگاه در ایران متاخر باید حداقل اتفاقات دو دهه اخیر را بررسی کنیم. دانشگاه در ایران از «نهاد» به «ابزار» تبدیل شده است. دانشگاه بهعنوان یک نهاد جنبه فرهنگی دارد و اخلاق حرفهای بر آن حاکم است اما وقتی دانشگاه تقلیل پیدا کرد به ابزار، جنبه فنی پیدا میکند و تبدیل میشود به وسیلهای برای کسب قدرت سیاسی و کنترل اجتماعی و مسائلی از این دست. دستکم در دو دهه اخیر سیاستها به گونهای بوده که این نگاه ابزاری بر دانشگاه حاکم شده است. دانشگاه علاوه به ابزار سیاسی به ابزار اقتصادی بدل شده است. الان دانشگاههای ما شبیه بنگاههای اقتصادی اداره میشوند. این نگاه از دولت احمدینژاد شروع شد. دانشجویان مجبور شدند بابت خدماتی که دریافت میکنند، پول بدهند. این وضع تا همین دولت کنونی هم ادامه پیدا کرده است. از طرفی انواع و اقسام دانشگاهها را هم تأسیس کردند تا درآمد کسب کنند.
مردم هم استقبال کردند چون در فضای اجتماعی هم مدرک دانشگاهی نوعی ارزش به حساب آمد. اما چرا تا این حد مدرک مهم شد؟
بسیاری از افراد که امکان رشد اجتماعی نداشتند به دو روش متوسل شدند؛ یکی فساد اداری و دیگری فساد علمی. در فساد اداری افراد سعی میکنند خودشان را با روشهای غیراخلاقی به نیروهای صاحب قدرت نزدیک کنند تا در نتیجه به منابع مالی و قدرت دسترسی بیشتری داشته باشند و در فساد علمی افراد تلاش میکنند با کسب مدارک دانشگاهی بالاتر و ارایه آن به سازمان محل کارشان، از قدرت و جایگاه بهتری بهرهمند شوند. حالا این پرسش پیش میآید که یک آدم شاغل که متاهل است با آن همه مشغله زندگی چگونه میتواند هم کارمند منضبط باشد، هم نقش پدری یا مادری برای فرزندش ایفا کند و هم دانشجوی حرفهای مقطع تحصیلات تکمیلی باشد؟ در چنین شرایطی است که افراد به دنبال راههایی میگردند که مدرک دانشگاهی را با دردسر کمتری دریافت کنند، به سازمانشان تحویل دهند و ارتقا یابند. اینها افرادی نیستند که روحیه علمی داشته باشند، بلکه روحیه کارمندیشان قوی است. ناگفته نماند که برخی قوانین هم به مدرکگرایی دامن زد. مثلا قانون میگوید نماینده مجلس باید حداقل فوقلیسانس داشته باشد یا مثلا شما میخواهید یک شرکت خصوصی راه بیندازید باید مدرک داشته باشید. این روشها معنا ندارد.
این میل عجیبوغریب به گرفتن مدارک دانشگاهی در کشورهای توسعهیافته وجود ندارد؟!
نه وجود ندارد. در بیشتر کشورها حدود ۲۰درصد افراد برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد اقدام میکنند و حداکثر ۱۰درصد همین افراد به مقطع دکتری میروند. دکتری چیزی نیست که همه به دنبالش باشند. افراد با استعدادهای ویژه معمولا در این مقطع تحصیل میکنند. وقتی از استعدادهای ویژه حرف میزنیم نباید این واژه با تعریفی که در داخل کشور از افراد تیزهوش مطرح است، اشتباه گرفته شود. بسیاری از افرادی که از نظر جامعه ما تیزهوش محسوب میشوند؛ براساس معیارهای آنها اصلا تیزهوش نیستند. این هم یکی دیگر از خطاهای رایج در حوزه آموزش است.
به پولیشدن دانشگاهها بهعنوان یکی از آفتهای نظام دانشگاهی اشاره کردید، درحالیکه برخی معتقدند پولیشدن لزوما منفی نیست و برای این حرفشان به دانشگاههای معتبری در اروپا و مشخصا در کشوری مثل انگلستان اشاره میکنند که شهریههای سنگین میگیرند و چرخه مالی بالایی دارند.
بله، بزرگترین دانشگاههای دنیا هم چرخه مالی دارند و حجم زیادی از پول در آنها جابهجا میشود. اما مسأله این است که آن نظام دانشگاهی هسته اصلی خودش را حفظ کرده است. ما در آنجا نهادهای معتبر اعتبارسنجی داریم. در آنجا دانشگاه به ابزار پول درآوردن تبدیل نشده است. در یک کشور توسعهیافته اگر کسی قدرت میخواهد میرود سراغ حزب. اگر کسی دنبال پول است میرود سراغ کار اقتصادی و اگر کسی دنبال رشد سازمانی است میرود سراغ کسب مهارتهای مورد نیاز سازمان. ضمن اینکه دانشگاه در کشورهای توسعهیافته یک نهاد مستقل است.
شما میگویید نهاد دانشگاه در ایران به ابزاری برای کسب قدرت ثروت تقلیل یافته است. در این تقلیل جایگاه، استادان کجا ایستادهاند. چرا استادان دانشگاه نتوانستند یا نخواستند از هویت دانشگاه بهعنوان یک نهاد فرهنگی آموزشی دفاع کنند؟
جامعه دانشگاهی هیچگاه در تصمیمگیریها نقش محوری نداشته است. سیاستها طوری بوده که زمینه مشارکت استادان دانشگاهها فراهم نشده و بعضا برخلاف این مشارکت تصمیمگیری شده است. در کنار این، یکی از سیاستهایی که باعث شده بخشی از جامعه استادان ما خاموش باشند، فراهم کردن فرصتهای تأمین مالی برای آنها بوده است. آنها عملا درگیر اجرای پروژههای تحقیقاتی شدهاند. پروژههایی که البته معطوف به هدف نیستند و نتایجشان صرفا بایگانی میشوند. از طرف دیگر توسعه رشتههای تحصیلات تکمیلی برای کسانی که بهعنوان استاد راهنما و استاد مشاور نقش ایفا میکنند، مزیت مالی دارد. کار به جایی رسیده که دانشگاهها برای کسب درآمد بیشتر و گرفتن دانشجوی تحصیلات تکمیلی با یکدیگر رقابت میکنند و این رقابت در سطح دانشگاهها به میان استادان هم کشیده شده است. وضع دانشگاه در ایران به جایی رسیده که عملا با انبوهی تخلف علمی در دانشگاهها روبهرو هستیم. دانشگاههای آزاد و پیامنور در ردیف اول ایستادهاند و در مرحله بعد دانشگاههای دولتی درگیر این تخلفها هستند. دانشگاهی که حتی یک استاد ندارد یک صورتجلسه پر میکند و نام سه نفر استاد دانشگاه دیگر را مینویسد و مجوز تأسیس رشته میگیرد. تخلف علمی از این مشهودتر؟ در چنین شرایطی بسیاری از دانشجویان صلاحیت حضور در مقطع ارشد و دکتری را ندارند و بسیاری از استادان هم توانایی راهنمایی رساله را ندارند، در نتیجه کیفیت علمی از بین میرود.
عدهای عقیده دارند آسیب ابزاریشدن دانشگاه با تأسیس دانشگاه آزاد آغاز شده است. شما این دیدگاه را قبول دارید؟
پس از انقلاب میل به گسترش دانش در کشور شدت گرفته بود و دانشگاه آزاد در پاسخ به این تقاضای اجتماعی شکل گرفت. این دانشگاه اوایل قرار بود صرفا در مقاطع کاردانی و کارشناسی آموزش بدهد، حتی صحبت از این بود که مدرک هم ندهد و فقط به گسترش مهارتآموزی و توانمندسازی کمک کند. اما میبینیم به تدریج به جایی رسیدهایم که این دانشگاه تعداد زیادی دانشجوی دکتری دارد. این دانشگاه بنا به روایتی ۶۸هزار عضو هیأت علمی دارد. چنین تشکیلاتی برای اینکه سر پا بماند باید دانشجو بگیرد و با کاهش تعداد دانشجویان لیسانس به سمت مقاطع بالاتر حرکت کرده است. اما تأکید من بر دو دهه اخیر به این خاطر بود که سیاستگذاریهای جدی در این مقطع رخ داد و میبینیم این سیاستها هنوز هم ادامه دارد و همین سیاستها موجب شد دانشگاهها شبیه بنگاه اقتصادی اداره شوند.
جناب دکتر قانعیراد! شاید این پرسش کلیشهای بهنظر برسد اما به نظر شما عملیترین راهحل برای برون رفتن از وضع کنونی و از بین بردن فساد آکادمیک چیست؟
استقلال دانشگاهها مهمترین راهحل است. بهنظر من باید پارلمان آموزش عالی در ایران شکل بگیرد. معتقدم دانشگاهها باید به صورت هیأت امنایی اداره شوند. دولت هم در هیأت امنا نماینده داشته باشد و حتی نهاد بازار هم میتواند در این هیأت امنا نماینده داشته باشد. مستقل نبودن دانشگاهها پیامدهای منفی زیادی داشته است. شما نگاه کنید با تغییر هر دولت یا هر وزیری بلافاصله رؤسای دانشگاههای کشور هم تغییر میکنند. انگار که ریاست دانشگاه هم یک پست دولتی است. بعضا آدمهایی بهعنوان رئیس دانشگاه انتخاب میشوند که پیش از آن سمت دولتی داشتهاند. دانشگاه باید هویت خودش را باز یابد.
با توجه به شکست تجربههای قبلی چقدر ایده اداره هیأت امنایی دانشگاهها را عملی میدانید؟ میتوان به اصلاح وضع کنونی امید داشت؟
دانشگاهی که شأن اصلاح اجتماعی دارد باید خودش هم اصلاحپذیر باشد. دامنه بحران علمی آنچنان گسترش یافته که عقلای قوم و بسیاری از دانشجویان از این وضع آزردهاند، حتی سیاستگذاران هم آزردهاند. در این وضع باید چارهاندیشی و تبادلنظر کرد تا زمینه اصلاح گشوده شود. من اصلاح وضع کنونی را غیرممکن نمیدانم.