مراسم روز جهاني گردشگري با سخنراني آقاي رئيسجمهوری آغاز شد. ايشان در بخشي از سخنان خود اظهار داشت كه: «یکی از راههایی که میتوان رفاه مردم را افزایش و اشتغال و خوداتکایی در محصولات را تقویت کرد و جایگاه ایران در منطقه و جهان را آنطور که در شأن ملت ایران است، ارتقاء داد، توسعه صنعت گردشگری است. صنعت گردشگری با توجه به ابعاد مختلف و فراوانی که دارد، میتواند یکی از راههای اشتغالزایی سریع برای جوانان باشد... ایران جزء 10 کشور و به تعبیر برخیها 5 کشور اول جهان از نظر جاذبههای طبیعی، اقلیمی، تاریخی و فرهنگی است، آثار فرهنگی، تنوع قومی، فرهنگی، مذهبی و آداب و رسوم مختلف میتواند از جاذبههای مهم جذب گردشگر برای کشور باشد...گردشگر به کشوری وارد میشود که با چهره گشاده آن کشور روبهرو باشد و در آن جامعه تحمل فرهنگی بالا بوده و اخلاق بهعنوان یک اصل اساسی مورد توجه باشد... سیاست خارجی یک دولت و نحوه ارتباط آن با کشورهای مختلف از پایههای اساسی جذب گردشگر میباشد و اگر شرایط سیاست خارجی کشورمان در جهان نامطلوب باشد و نتوانیم به توطئه ایرانهراسی غلبه کنیم، بدون تردید در جذب گردشگر هم موفق نخواهیم بود... ثمره سرمایه بزرگ امنیت، جذب سرمایه و گردشگر است و باید از میوه این سرمایه بزرگ برای توسعه کشور استفاده کرد... کشوری که هر روز با افزایش تورم مواجه باشد، گردشگر نمیتواند به درستی محاسبه و برنامهریزی کند، لذا یکی از سیاستهای اصولی دولت یازدهم کاهش رشد تورم بوده است و آن را ادامه خواهد
داد.»
بايد صادقانه و صريح ابراز كرد كه درک عمومی ما از مسأله گردشگري درست نيست و به همين دليل جامعه خود را از يكي از مهمترين منابع درآمدي محروم كردهايم. صنعت گردشگري با ساير صنايع فرق ميكند. برخلاف همه صنايع كه بايد صادراتي باشند، اين صنعت بايد وارداتي باشد، درواقع به جاي صادرات كالا، مصرفكننده را وارد كشور ميكنيم و در همين جا كالا و خدمات را در اختيار او قرار
ميدهيم.
درواقع اين مورد واردات انسان و فرهنگ و صادرات تعامل و همزيستي است و فرق ميكند با صادرات كالا. نتايج حاصل از صنعت گردشگري فقط پول و درآمد مادي نيست، بلكه نتايج فرهنگي و انساني آن بسيار مهمتر است. هرچند بخشی از اين دستاوردها نيز در نهايت به ثروت و توليد تبديل ميشود.
صنعت گردشگري چه تفاوتي با ساير صنايع دارد؟ در درجه اول اين صنعت بسيار اشتغالزا است. اگر يك ميليارد دلار سرمايهگذاري در صنعت فولاد انجام شود، بعيد است كه چندهزار شغل بيشتر ايجاد كند، ولي يك ميليارد دلار سرمايهگذاري در گردشگري دههاهزار شغل ايجاد ميكند. ولي نكته مهمتر اين است كه مشاغل مرتبط با صنعت گردشگري متنوع هستند و كل اشتغال را به تحرك واميدارند، ضمن اينكه زمینههای تامینکننده اشتغال طبقات پايين و متوسط در آن زياد است و درآمدهاي حاصل از گردشگري به توزيع مناسب ثروت ميانجامد، ولي اين مسأله در مورد برخي از صنايع ديگر صدق نميكند.
صنعت گردشگري را ميتوان صنعت صلح ناميد. اگر اقتصاد يك كشور بر پايه صنعت نظامي شكل گرفته باشد، طبيعي است كه مقامات و حتي مردم آن كشور خواسته يا ناخواسته، طرفدار جنگ باشند چرا كه به قول معروف نان آنها در تنور جنگ پخته ميشود. درحاليكه صنعت گردشگري حساسترين صنعت نسبت به جنگ و ناامني است. نمونه آن را در مورد تركيه و كودتاي آن ديدهايد.
پس از چند انفجار و سپس كودتا، كل صنعت گردشگري اين كشور دچار بحران جدي شد. با يك تقابل با روسيه، و ممنوع شدن حضور گردشگران روس در تركيه صنعت گردشگري آن ضربه شديدي خورد. بنابراين به ميزاني كه گردشگري بهعنوان يك منبع مهم درآمدي و اقتصاد تعريف شود، مردم آن جامعه صلحجو و علاقمند به تعامل با ديگران هستند.
از اين نظر گردشگري تأثير شديدي بر سياست خارجي يك كشور دارد و از آن نيز تأثير ميپذيرد. اين صنعت نگاههاي نژادپرستانه را تضعيف ميكند و به انسانيت رنگ و بوي بهتري ميدهد. گردشگری صنعتی ضد خشونت است. گسترش اين صنعت به معناي وجود امنيت است و امنيت يعني جذب سرمايهگذاري بيشتر، و اين يعني رونق و نفع
اقتصادي.
ايران از يك نظر بيش از كشورهاي منطقه نيازمند صنعت گردشگري است. واقعيت اين است كه تصوير ارايه شده از ايران در جهان هيچ ارتباطي با واقعيت جاري در اينجا ندارد. اين تصوير را حتي با تبليغات نيز نميتوانيم تغيير دهيم. بهترين شيوه تغيير آن جذب گردشگري است، جذب گردشگر به صورت تصاعدي شكل ميگيرد. اولين گردشگران با احتياط ميآيند ولي وقتي كه آمدند، نفرات بعدي با اشتياق وارد ميشوند.
ما اگر بتوانيم براي حضور گردشگران يارانه هم بپردازيم، باز هم برنده هستيم. بنابراين كليت نظام بايد درباره گردشگري سياست روشني را اتخاذ كند و این سیاست را با تمام جوانب آن به اجرا در آورد. بهطور قطع مشكلاتي نيز در اين راه خواهد بود، و اصولاً كدام راه است كه مشكل و عوارض نداشته باشد، ولي بايد هزينه و فايده كرد. ابتدا بايد ببينيم كه نقاط برجسته ما در اين صنعت چيست؟ سپس به الزامات توسعه صنعت گردشگري نيز پايبند باشيم.
واقعيت اين است كه موازنه ما در صنعت گردشگري منفي است. درواقع ارزهايي كه از طريق گردشگران ايراني در خارج از كشور صرف ميشود، بيشتر از ارزهايي است كه از طريق گردشگران خارجي در ايران به دست ميآيد و اين به نفع جامعه ايران نيست. ايران هم به لحاظ گردشگري طبيعي، و هم تاريخي و تمدني و هم مذهبي، شرايط مناسبي براي جذب گردشگر دارد. حتي گردشگران درماني و آموزشي را نيز ميتوان اضافه كرد.
در همه اينها شرايط منحصر به فردي در منطقه داريم و اكنون كه وضع منطقه ناامن است و ايران از امنيت مناسب برخوردار است، بهترين زمان براي جذب گردشگران و جايگزيني ايران بهعنوان قطب گردشگری است. البته اين كار نيازمند پذيرش الزاماتي است، ما در دنيايي زندگي ميكنيم كه بايد دست به انتخاب بزنيم و ميان راههاي گوناگون آنهايي را كه ضرر كمتر و سود بيشتري دارند برگزينيم، ولي راه بيضرر وجود خارجي ندارد.
بايد براي توسعه گردشگري سرمايهگذاريهاي زيربنايي صورت گيرد. وقتي كه حتي از دسترسي به دستشوييهاي قابل قبول بينراهي محروم هستيم، چگونه ميتوانيم، براي توسعه گردشگري فكر كنيم؟ اين كوچكترين مشكل در اجراي اين هدف است، مشكلات بزرگتري در راه است كه برداشتن اين موانع نيازمند عزم و ارادهاي ملي است.
آنچه كه گفته شد معطوف به گردشگران خارجي است، ولي اهميت گردشگري داخلي نيز جاي خود دارد. به ويژه آنكه طي دهه گذشته رشد زيادي نيز پيدا كرده است ولي اين گردشگري ضمن مفيد بودن به دليل بيتوجهي ما در تخريب محيطزيست موجب عوارضي جدي شده است كه بايد به آن جداگانه
پرداخته شود.
كافي است از تهران به چالوس برويم تا ببينيم طبيعت زيباي شمال چگونه چشمنوازي خود را از دست دادهاند و به محل زبالههاي ما تبديل شدهاند.