شماره ۹۵۵ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۶ مهر
صفحه را ببند
آوازِ بی‌گفتارِ مردی تنها

صادق رضازاده| شب‌های پایانی اجرایش بود که گفتند: «باید چند روزی بیشتر در ترکیه بمانی.» حالا این فرصت برای او پیش آمده بود تا با استادش نجیل کاظم آکسس بیشتر خلوت کند و آسمان صاف و آبیِ آنکارا را بار دیگر از پنجره اتاقش به تماشا بنشیند. اما قرار و مدارها با سفارت ایران در ترکیه بسته شده بود و باید راهی راهِ دیگری می‌شد. شهری دیگر، آسمان و خورشیدی دیگر در اروپا. راهی وین، شهری رویایی و شگفت‌انگیز برای عاشقانِ موسیقی. پرفسور لودویک چاچکس بعد از اجرای کوارتت زهی موسیقیدان جوان ایرانی، به سفارت ایران رفته بود و فقط یک درخواست داشت که «مصنف جوان این کوارتت را برای مطالعات فنی به وینِ اتریش اعزام کنند». حسین باید ترومبون‌اش، همان رفیق همیشگیِ اوقات تنهایی را درچمدانش می‌گذاشت و راهی می‌شد. هنوز به نیمه‌های 20سالگی هم نرسیده بود که دوره عالی کمپوزیسیون را تمام کرد. شبانه روزش را برای کار و درس و نوشتن صرف می‌کرد. ساعت‌های خواب و بیداری‌اش با نت‌هایی می‌گذشت که از همان ابتدای نوجوانی‌ به سبک باخ، سکریابین و گابریل فوره می‌نوشت. بعد از پایان دوره مطالعاتی‌اش دیگر وقت سفر به وطن رسیده بود. روزهای پرالتهابِ پایتخت در سال‌های 29 و 30، دلشوره حسین را بیشتر و بیشتر می‌کرد. آسمان غبارآلودِ سیاست ترس و یأس را در دل او می‌انداخت اما جوان خوش‌پوش موسیقی خود را درحاشیه‌ هیاهوی سیاست قرار داد. خودش را برای یک هدف آماده می‌کرد. هنرستان عالی موسیقی را برای تدریس و پژوهش انتخاب کرد. برای نوجوانان عاشق موسیقی‌ هارمونی، کنترپوآن و فوگ درس می‌داد و خودش هم در ناامیدی روزهای کودتا حرمان‌ها می‌ساخت. گاه‌گاهی هم به پاتوقش درخیابان نادری می‌رفت و به حلقه دوستان می‌پیوست. حسین هر روز تنهاتر می‌شد، به حاشیه‌ای می‌رفت که خود متن بود. تیرگی عمیقی دل پرشور و عشقِ حسین را می‌پوشاند و همان جوانه‌های سال‌های جوانی‌اش هم دیگر پژمرده شده بود. درتنهایی‌اش غم روزهای رفته و حسرت کارهای ناتمام و نکرده‌اش را می‌خورد. جان او خسته‌تر و روح‌اش افسرده‌تر می‌شد. درخودش فرو رفته بود، دیگر نه درس می‌داد و نه هوای دلش رفاقت با دوستان را می‌خواست. او در تنهایی مطلق هم‌صحبت خودش بود. مرد عینکی موسیقیدان روزهای آخرعمرش را با طبیعت شهسوار تقسیم کرده بود. نت‌های طبیعت که نواخته می‌شدند در شب‌های خنک و مهتابی شهسوار روحش را نوازش می‌داد. به اجبار و از بد حادثه باز به تهران آمد و غریبانه زندگی کرد تا آواز بی‌گفتار ابدی‌اش نواخته شد.
6 مهر1356؛ سالروز درگذشت حسین ناصحی، موسیقیدان و آهنگساز ایرانی


تعداد بازدید :  235