شماره ۹۵۵ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۶ مهر
صفحه را ببند
جِبیر ایرانی و پاندای اتریشی

سپهر دادجوی توکلی روزنامه‌نگار

این یک موضوع بی‌ربط نیست. در پارک پردیسان به یک جِبیر معلول یک پای پروتزی اهدا شد. حالا او می‌تواند راه برود و حتی بجهد. جبیر، نوعی از آهو است. آهوهای ماده شاخ ندارند و فقط نرها شاخ دارند، اما در مورد جبیرها، ماده‌ها و نرها هر دو شاخ دارند ولی شاخ‌شان تفاوت دارد. با این حال از نوع شاخ می‌توان تفاوت بین جبیر نر و ماده را تشخیص داد.
این جبیر ‌سال گذشته به مرکز بازپروری حیات‌وحش پارک پردیسان منتقل شده و تحت درمان قرار می‌گیرد. به دلیل آسیب دامپزشک مجبور به قطع یکی از پاهای او می‌شود. کار به دلیل عفونت این جِبیر بسیار پیچیده می‌شود. قانقاریای او درمان می‌شود. دامپزشک مربوط در گفت‌وگو با دوستش که اتفاقا صاحب کارگاه مستندسازی است، تلاش می‌کنند برای حیوان آسیب‌دیده پای مصنوعی بسازند. هیچ الگوی پیشینی برای این کار وجود نداشته و گروه با خلاقیت خود با استفاده از فایبرگلاس برای جِبیر بیچاره یک پا می‌سازند. حال این حیوان که اهلی هم نیست، درچالشی سخت پای جدید را می‌پذیرد و کم‌کم به آن عادت می‌کند.
حالا این را که بشنوید، هیجان کار بیشتر می‌شود: جِبیر، براساس شواهد موجود درکتاب «پستانداران ایران» نوشته؛ هوشنگ رضایی، گونه‌ای درخطر انقراض است. شماری از این جِبیرها به جزایری مانند جزیره هنگام در نزدیکی قشم منتقل شده‌اند که در نبود شکارچی طبیعی، بتوانند بقا یافته و تولیدمثل کنند. این جِبیر در محلی حفاظت‌شده در بوشهر پیدا شده است.
یک پاندا که البته دیگر در لیست حیوانات درحال منقرض نیست، در باغ‌وحش وین در اتریش Schoenbrunn Zoo زایمان می‌کند. اغراق نیست اگر مستند کنم که حداقل یک روز این خبر در صدر اخبار این کشور قرار گرفت. خبرگزاری رویترز تصاویر آن را پخش کرد. تمام شبکه‌های اجتماعی مملو بود از لحظه لحظه پیگیری اوضاع این پاندا و بچه‌هایش- کمتر پیش می‌آید پاندا دوقلو بزاید. روزنامه‌ها نوشتند و تلویزیون داستان آن را بارها و در بخش‌های مختلف خبری پخش کرد.
این یک موضوع بی‌ربط نیست. درعالم رسانه به آن دروازه‌بانی خبر می‌گویند. شاخص‌های متعددی در این موضوع نقش دارد اما آنچه مسلم است، سردرگمی و نابلدی طبقه رسانه‌ای کشور است. کوک‌کردن ساز خود بر مبنای اهدافی که لزوما هیچ ربطی به مخاطب ندارد. تمرکز بر جنگ حیدری نعمتی و غفلت از اصول و فروع حرفه‌ای و نیز منافع ملی. این آن چیزی است که از داستان جِبیر برای ما می‌ماند. توپی که به کرنر فرستاده می‌شود و دروازه‌بان جلوی آن را می‌گیرد، حتی بدون علم به این‌که چنین اخباری تا چه میزان می‌تواند دارای «ارزش‌های خبری» باشد.
جامعه رسانه‌ای ما چون براساس استانداردهای این حرفه تغذیه نشده، لاجرم دست به انتخاب اشتباه می‌زند. دروازه‌بانی است که توپ‌ها را تشخیص نمی‌دهد و درگزینش منفع است. پیرامونی است. به این معنی که توانایی «برجسته سازی» ندارد، بلکه خود مفعول است. مفعول زد و بندهای غالبا سیاسی و نادرا اقتصادی. زمانی که رسانه‌ای توانایی تولید محتوا براساس گزینش درست را نداشته باشد، از مخاطب خود فاصله می‌گیرد. تلویزیون بی‌بیننده می‌شود و روزنامه بی‌خواننده. این یکی از آسیب‌های جدی رسانه‌های ماست. آنها غالبا به موضوعاتی می‌پردازند که ازپیش درجامعه مطرح بوده و بارها و بارها درموردش صحبت شده است. این درحالی است که آن مطلب از فیلتر خودسانسوری گذشته باشد، وگرنه تا آن حد نیز به آن پرداخته نمی‌شود. برعکس رسانه‌های معتبر دنیا به استناد همین فاکتور معتبر شده‌اند. یعنی «خبر»ی را انتخاب می‌کنند، کار می‌کنند، تفسیر و تحلیل می‌کنند که استانداردهای ویژه رسانه خود را یدک بکشد.
به هر تقدیر داستان جِبیرهای ایرانی مانند همان «دیوار مهربانی» تنها جرقه‌هایی است که رسانه‌های ما مانند طفلی نوپا به دهان گرفته‌اند و مزه‌مزه می‌کنند. چشم‌انتظار روزهای قدکشیدن این سال‌ها طفل نوپا باید ماند.


تعداد بازدید :  258