هادی عیار| گفتوگو با نویسنده کتاب روشهای مصاحبه خبری بیشک کار آسانی نیست اما از آنجایی که برخورد او با دانشجویانش و تعامل مستمری که با آنها دارد در بین اساتید علوم ارتباطات مثالزدنی است، دلمان قرص میشود. برای مصاحبه با مهدی محسنیانراد، استاد و پژوهشگر حوزه ارتباطات به دفتر کارش در دانشگاه امامصادق میرویم تا درباره کتاب جدیدش، «ارتباطشناسی 2» و نیز اوضاع و احوال تحقیق، پژوهش و تولید علمی در نظام دانشگاهی ایران از نظرگاه نخستین دانشجوی علوم ارتباطات در ایران و شاگرد پروفسور کاظم معتمدنژاد، پدر علوم ارتباطات ایران به گفتوگو بپردازیم. دکتر محسنیانراد مبدع مدل ارتباطی «منبع معنی» و «بازار پیام» است و به گفته خودش نخستین جایزهاش برای این مدل در سال56 یک تلویزیون رنگی بوده است و یکی از آخرین آنها مدال انجمن بینالمللی ارتباطات تحتعنوان مفهومی نو در ارتباطشناسی بوده است. آنچه گفته شد گوشهای از موفقیتهای این استاد علوم ارتباطات است. کتاب ارتباطشناسی یکی از موفقترین کتابهای حوزه ارتباطات در ایران به گواه 15چاپ آن پس از گذشت دو دهه از نخستین چاپ آن است. کتابی که از عنوان آن تا مباحث مطرح شده در کتاب جای صحبت بسیاری دارد. محسنیانراد نخستینبار که این کتاب را نوشت با طرح عنوان جدید ارتباطشناسی باب تازهای از این علم را در ایران باز کرد. بعدها مشخص شد که چندسال پیش از طرح این نام نخستینبار «راد ویتو» در ایالات متحده آمریکا در کتابی با عنوان «ارتباطشناسی: مقدمهای بر مطالعات ارتباطی» این عنوان را به کار برده و این درحالی است که به گفته محسنیانراد در آن زمان که هنوز اینترنت گسترش نیافته بود، وی از این نامگذاری پیش از او بیاطلاع بوده است.
ارتباطشناسی 2 پس از 15 چاپ
وی در میانه نگارش ارتباطات انسانی به فصلی تحتعنوان ارتباط انسان با انسان و ارتباط انسان با ماشین میرسد و به این فکر میافتد که عنوان ارتباطات انسانی جامعیت لازم برای نامگذاری همه بخشهای ارتباطات را ندارد، بنابراین عنوان ارتباطشناسی را انتخاب میکند. اکنون پس از گذشت دو دهه از چاپ نخست این کتاب، چاپ شانزدهم ارتباطشناسی با عنوان ارتباط شناسی 2 از سوی انتشارات سروش راهی بازار کتاب شده است. محسنیان درباره تفاوت این کتاب و اینکه چرا عنوان آن را در چاپ شانزدهم ارتباطشناسی2 قرار داده میگوید: «از آنجایی که نزدیک به 600 صفحه از این کتاب دچار تغییرات اساسی شده و نیز برخی از نظرات من در این کتاب تغییرات اساسی پیدا کرده و درواقع بسط داده شده است، تصمیم گرفتم عنوان آن به ارتباطشناسی 2 تغییر کند. زمانی که کتاب ارتباطشناسی شکل گرفت، سخن از یک دانش جدید به میان آمد به نام کامینوکولوژی. هنگامی که من این اسم را برای کتاب در نظر گرفته بودم، اطلاع نداشتم که چنین اصطلاحی در غرب به کار برده شده است. در آن زمان که پرفسور مولانا به ایران آمده بود، این اسم را به او گفتم و ایشان گفتند که تا حالا چنین اصطلاحی را نشنیده بودم. بعد از آن دکتر افخمی که در آن زمان شاگرد من بودند و برای ادامه تحصیل در انگلیس ساکن بود و با هم نامهنگاری داشتیم نیز این موضوع را تأیید کرد که چنین اصطلاحی را جایی ندیده است. در کتاب ارتباطشناسی فصلی هست با نام ارتباط انسان با حیوان و فصلی دیگر با نام ارتباط انسان با ماشین. آنچه مسلم است اینکه در هیچ جای جهان این فصلها را در کتابی با اسم ارتباطات انسانی قرار نمیدهند. وجود این فصلها باعث شد تا من به اسم ارتباطشناسی برسم.»
جایگاه مفهوم ارتباطشناسی در جهان
یکی از وجوه کمتر دیده شده کتاب ارتباطشناسی جایگاه این واژه در دانشگاههای برتر علوم ارتباطات در جهان و نیز شناخته شدن کتاب ارتباطشناسی محسنیانراد در انستیتوی بینالمللی ارتباطات است. محسنیان خود درباره این واژه و نیز جایگاه این کتاب در مجامع بینالمللی ارتباطات میگوید: «بعد از این اسمگذاری در سال 1371 به همت یکی از دانشجویان ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی که در آلمان زندگی میکرد مدل «منبع معنی» در مجله ارتباطات که مجلهای چندزبانه بود با عنوان «یک مدل نوآورانه در حوزه ارتباطات» چاپ شد. چندی بعد من متوجه شدم که در آمریکا انجمنی با نام انجمن بینالمللی ارتباطشناسی وجود دارد. در بخشی از این انجمن با نام تاریخچه ارتباطشناسی ملاحظه شد که کتابی بهعنوان نخستین کتابی که در آن واژه ارتباطشناسی به کار رفته است، وجود دارد. تا آن زمان من هرگز آن کتاب را ندیده بودم و اخیرا توانستهام آن را تهیه کنم. در همان بخش تاریخچه ارتباطشناسی مقاله منبع معنی را بهعنوان یکی از این رویدادها ذکر کرده بودند. در آن زمان بود که من متوجه شدم واژهای که تصور میکردم خودم ساختهام قبلا وجود داشته است. وقتی از وجود این انجمن آگاه شدم یک نسخه از کتاب ارتباطشناسی را برای آنان ارسال کردم و این موضوع باعث شد این کتاب در آن انجمن با عنوان دومین کتاب منتشر شده در حوزه ارتباطشناسی ثبت شود. اکنون نزدیک به 3سال است روی نسخه دوم کتاب ارتباطشناسی کار میکنم که در آن سعی شده است فصلهایی مثل ارتباط انسان با حیوان و ارتباط انسان با ماشین گستردهتر و بهروزتر شود.»
در خصوص انواع ارتباطات که شامل ارتباطات انسان با حیوان و انسان با ماشین نیز میشود، کتاب دیگری از محسنیان با عنوان ارتباطات انسانی، انواع ارتباطات به دستههای بیشتری تقسیمبندی میشود. وی درخصوص این دستهبندیها میگوید: «کتاب ارتباطات انسانی الگوی سایر کتابها در حوزه ارتباطات را دارد. ارتباطات انسانی به سه شاخه تقسیم میشود. ارتباطات میانفردی، ارتباطات گروهی و ارتباطات جمعی. در حوزه ارتباطات فردی در کتاب ارتباطشناسی صحبت شده است. در زمینه ارتباطات گروهی در این کتاب بحث شده و نکته مهم آن این است که مفهوم گروه در ارتباطات با جامعهشناسی تفاوت وجود دارد. در جامعهشناسی یک جامعه شهری هم میتواند گروه محسوب شود اما در ارتباطات از 3 تا 20 نفر گروه محسوب میشود. دسته سوم مقصود تمام ارتباطاتی است که به صورت سخنرانی، سمینار و.. انجام میشود. در کتاب ارتباطات انسانی به دو دسته اخیر به تفصیل پرداخته شده است. تفاوت اساسی این دو کتاب این است که در زمینه ارتباطات و در سالهای اخیر جنس ارتباطات انسانی یکجور نیست هرچند ماهیتا یکی هستند. ارتباطات هم میتواند از جنس «جریان» باشد، هم از جنس «فراگرد» و هم از جنس «تراکنش». دقیقا شبیه آب که میتواند به سه حالت گاز، مایع و جامد باشد. در کتاب ارتباطات انسانی گفته میشود که ارتباطات در هر یکی از این 3حالت باشد، اتفاق جدیدی رخ میدهد. درحالیکه در کتاب ارتباطشناسی در تعریف ارتباط فقط به حالت فراگرد اشاره شده بود. درک این مفهوم پل ارتباطی بین کتاب ارتباطشناسی و ارتباطات انسانی محسوب میشود.»
پشتوانه تحقیقات میدانی و آزمایشهای علمی
یکی از ویژگیهای کتابهای محسنیانراد ازجمله روشهای مصاحبه خبری، ارتباطشناسی و ارتباطات انسانی این است که شامل مثالهای مفهومی و تحقیقات میدانی بسیار گسترده و با همکاری چندین نفر است. عادتی که برخلاف شیوههای مرسوم در کشور ما است که به نظر برخی همین نبود تحقیقات میدانی باعث عدم کارایی بسیاری از پژوهشها میشود. سوالی که در این زمینه مطرح میشود این است که آیا دانش ارتباطات نیاز به این همه تحقیقات میدانی دارد و نیز اینکه در ارتباطشناسی 2 باز هم بر این تحقیقات میدانی تأکید شده است یا نه؟ وی در پاسخ به این سوال یادآور میشود: «اجازه دهید بگوییم کدام شیوه درستتر است، چون شیوه من هم شیوه مطلوب نیست. شیوه مرسوم در جهان این است که استاد بودجه میگیرد و توسط آن چند دانشجو را استخدام میکند و در کنار هم کارهای تحقیقاتی انجام میدهند. متاسفانه این فرهنگ هنوز در ایران وجود ندارد. ولی من سعی میکنم به این شیوه عمل کنم، یعنی من به دستیارانم پول میهم. تمام دانشجویانی که بهعنوان مثال در همین کتاب به من کمک کردهاند در قبال کارشان مزد میگیرند. هرچند کاری که ما میکنیم صرفه اقتصادی قابلتوجهی برای دانشجویان ندارد و درواقع کاری که میکنند از روی عشق و علاقه است. موارد دیگری که ممکن است در این امر دخیل باشد این است که فوقلیسانس من «تحقیق در ارتباطات جمعی» است و کلاسهای روش تحقیقی که در آمریکا گذراندهام به من کمک میکند این شیوه را پیش بگیرم. از همه اینها مهمتر اینکه من این تحقیقات را در کنفرانسهای بینالمللی ارایه میدهم که در آن اساتید مجرب این حوزه حضور دارند. بنابراین نمیشود در آنجا حرف جدیدی بدون پشتوانه تحقیقی و تجربی زد. نکته دیگر این است که متاسفانه در ایران استادان و پژوهشگران به جای تشویق، سرکوب میشوند و تنها منبع دلگرمی ما تشویق دانشجویان و همراهی آنان است. یک مثال از کار خودم میزنم. مدل منبع معنی در کتاب ارتباطشناسی به چاپ چهاردهم رسیده و کاندیدای نهایی چندین جشنواره ازجمله جایزه کالینگا از سوی یونسکو شده است، حال سوال من این است، چرا این کتاب تاکنون کتاب سال نشده است؟ چهارده چاپ نشان از استقبال مردم دارد، جایزههای بسیاری کسب کرده و انعکاس جهانی خوبی هم از آن شده است. حرف من این است که نظام دانشگاهی ما تشویق لازم برای ایجاد انگیزه در اساتیدی که شما میگویید به سمت کارهای تحقیقی نمیروند را انجام نمیدهد. اساتیدی که حمایت نمیشوند با کدام انگیزه و کدام بودجه به سمت این قبیل کارها بروند؟ به نظر من آنها از من عاقلتر هستند که به این سمت نمیروند (با خنده).
ارتباطشناسی و مدل بومی شده در ایران
در کتاب ارتباطشناسی اشاره میکنید که مدل «منبع معنی» یک مدل بومی شده و براساس فرهنگ ایرانی ترسیم شده است. موضوعی که چند سالی است ذهن سیاستگذاران حوزه علم و دانش را به خود مشغول کرده همین بومیسازی علم است. سوالی که مطرح میشود این است که براساس چه معیاری میتوان یک نظریه یا آنچنان که در کتاب ارتباطشناسی میبینیم یک مدل را بومی کرد. محسنیانراد درخصوص این سوال میگوید: «در این زمینه لازم است اشاره کنم که مدل منبع معنی سابژکتیو شکل نگرفته است. تحقیقاتی انجام میدادم و به نتایجی میرسیدم. بعد مواردی را در جامعه میدیدم که با تحقیقات من همخوانی نداشت. بهعنوان مثال تحقیق «نشانهها» را که در دهه 60 و در خلال جنگ انجام دادم. علایم راهنمایی و تابلوهای رانندگی را که میدیدم با تحقیقات من سازگار نبود. گفته میشود این علایم نمادهایی جهانی هستند و همگان متوجه آن میشوند. سوالی که برای من پیش آمد این بود که آیا واقعا همگان متوجه این علایم میشوند؟ بهعنوان مثال نشانه «پناهگاه در هنگام جنگ» که در دهه 60 در ایران استفاده میشد، میدیدم که اصلا معنایی که باید در آن باشد، وجود ندارد. من این علایم را جمع کردم و به دانشجویانم در دانشگاه علامهطباطبایی دادم تا بهعنوان کار کلاسی به میان مردم بروند و از آنها معنای این علایم را بپرسند. دانشجویی نشانه دوش را به فردی نشان میدهد و او میگوید که این چمدانی در اتوبان است. این تفاوت فاحش و اینکه این علایم کارکرد اصلی خودشان را ندارند بهعنوان مسأله اصلی من مطرح شد و سبب میشود براساس مشاهدات گروه تحقیقاتی ما در جامعه ایرانی مدل منبع معنی گسترش بیاید و با شرایط موجود در جامعه سازگار شود. در کتاب ارتباطشناسی 2 سعی کردهام همین تحقیقات را در چند کشور ازجمله کانادا، آمریکا، انگلستان، آلمان و... توسط دانشجویانم انجام دهم. این تحقیقاتی که نه در کتابها بلکه توسط دانشجویانم در جامعه و فرهنگ ایرانی انجام میشود، پشتوانه بومی بودن این مدل است. از سوی دیگر بسیار پیشتر از برلو، حکمای ایرانی به مبحث ارتباطشناسی توجه کردهاند. بهعنوان مثال داستان فیل در اتاق تاریک مثنوی معنوی یا داستان چند مرد که میخواهند انگور بخرند ولی هرکدام به زبانی آن را میگویند. اینها تماما مباحثی هستند که کاملا به ارتباطشناسی مربوط هستند، فقط چون به زبان تمثیل ارایه شدهاند مورد توجه واقع نمیشوند.»