شماره ۹۳۱ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۷ شهريور
صفحه را ببند
همگام با هوگو گروته، جهانگرد آلمانی در طاق‌های خیال‌انگیز طاق بستان
آواز تیشه در دشت‌ها
پرستو رحیمی-تاریخ‌پژوه| دکتر هوگو گروته، جهانگرد آلمانی در سال 1907 میلادی برابر با 1285 خورشیدی، هم‌زمان با یکی از بحرانی‌ترین سال‌های حکومت قاجاریه، از راه بین‌‌النهرین به ایران آمد. او هنگامی به ایران وارد شد که اندکی از مرگ مظفرالدین شاه و به تخت‌نشستن محمدعلی شاه قاجار می‌گذشت. گروته به همین دلیل رویدادهایی مهم همچون کودتای محمدعلی شاه، بازداشت مشروطه‌خواهان در پایتخت، قیام تبریز و فتح تهران را در کتاب خود آورده است. او جغرافیدان و مردم‌شناس بود، از این‌رو در کتاب‌اش به این مسائل بسیار توجه کرده است. او در مقدمه سفرنامه‌اش چنین روایت می‌کند که سفر به ایران را با آن همه اساطیر و دین زرتشت و مینیاتورهای رنگارنگ آرزو داشته و در دنیای خیال به ایران بسیار سفر کرده است. این جهانگرد آلمانی از زمان ورود به ایران، خود را با مظاهری روبه‌رو می‌بیند که از گذشته باعظمت و نفوذ فرهنگ و تمدن این سرزمین نشان داشته است. وی پس از ورود به ایران راه پشتکوه را برگزیده و پس از اقامت در آنجا و آشنایی با غلامرضا خان، والی منطقه و جلوگیری وی از رفتن به خرم‌آباد، به کرمانشاه راهی می‌شود.

ورود به دنیای جدید
گروته از ورود به منطقه زاگرس و رسیدن به دنیای تازه بسیار هیجان‌زده است «وقتی از کوه‌های واقع در جنوب راه کاروانرو قصر شیرین پایین آمدم احساس کردم وارد دنیای جدیدی شده‌ام». توصیف‌های این سیاح آلمانی از طبیعت کرمانشاه و ویژگی‌های جغرافیایی آن زیبا و مسحورکننده است «سرانجام پس از دو روز راهپیمایی و درنوردیدن جلگه‌های گرم و حاصلخیز، دورنمای شهر کرمانشاه در مقابلمان نمودار می‌شود. دشتی روبرویمان گسترده شده که بیشتر آن پوشیده از کشتزارهای گندم و جو است که از دور بسان نوارهای طلایی رنگ جلوه می‌کنند. در انتهای دشت، کوه بیستون با صخره‌ها و پرتگاه‌های فراوانش مانند دیوار سنگی عظیمی قد برافراشته است».
شگفتی سیاح آلمانی در بازار
گروته پس از استراحت در منزل مدیر ایرلندی بانک شاهنشاهی و دیدار با سفیران روس و انگلیس، در شهر و بازار کرمانشاه می‌گردد و جزییات آن را با هیجان توصیف می‌کند «بعد از گردش در محله‌های مختلف، با این شهر و معدود بناهای دیدنی‌اش آشنا شدم. کردها و لرهای تا دندان مسلح و زائران کربلا در کوچه‌های فوق‌العاده تنگ در رفت‌وآمد بودند. دهقانانی دیده می‌شدند که محصولات کشاورزی روستاهایشان چون هیزم، گردو، پوست و پشم را با الاغ‌ها به بازارها حمل می‌کردند. اکثر خیابان‌های شهر خیلی تنگ است و فقط از دو خیابان اصلی شهر کالسکه آن هم به زحمت می‌تواند عبور کند. دو کاروانسرای بزرگ هم به نام‌های «امین» و «وکیل‌الدوله» وجود دارد. بازارهای عمده شهر نیز جنب خیابان‌های طویل ضرابیه و فیض‌آباد که یکدیگر را در میدان توپخانه قطع می‌کنند قرار دارند. از فراوانی و ارزانی مواد خوراکی و خصوصا میوه حیرت می‌کنم. روحانیون که عمامه‌های سفید یا سیاه به سر داشتند، احتیاجات روزانه‌شان را شخصا از بازارها می‌خریدند. آنها را در دستمال‌های پیچازی بزرگی بسته و به خانه می‌بردند. فقرا در قهوه‌خانه‌های ارزانقیمت غذا می‌خوردند. زائران می‌توانند از این قهوه‌خانه‌ها که از آنها بوی چندان خوشی به مشام نمی‌رسد با پرداخت یک شاهی، یک پرس چغندر پخته که روی خاکستر گرم حمام پخته می‌شود خریداری کنند‌».
ایرانیان؛ تن‌پرور یا زحمتکش
جهانگرد آلمانی هنگام حرکت به سوی بنای تاریخی طاق بستان به روستاییانی برمی‌خورد که بر زمین‌ها کار می‌کنند. تماشای سختی و رنج‌های زندگی این مردم موجب می‌شود او نگاهی دگرگونه از دیگر اروپاییان درباره مردم ایران یا دست‌کم کشاورزان کرمانشاهی داشته باشد «طی مسیر روستائیان دسته‌دسته از کنارم می‌گذشتند. آنها کلاه‌های نمدی زردرنگی به سر داشتند و نیم‌تنه‌های خشنی به دوش انداخته بودند.‌ این عقیده که ایرانیان مردمانی کاهل و تن‌پرور هستند، ابدا صحت ندارد. کشاورز ایرانی فردی فوق‌العاده کوشا و زحمتکش است و بیحالی اهالی مشرق زمین، در مورد او صدق نمی‌کند. کشاورز  برای بهره‌برداری از زمین هوش و استعداد سرشاری دارد. با وجود اینکه وسایل کارش ابتدایی است لیکن از حیث کار و کوشش آنطور که من در غرب ایران شاهد بودم در سطحی به مراتب بالاتر از کشاورز مثلا رومانیایی است».
طاق بستانی یونانی!
یکی از نخستین‌ برنامه‌های گروته بی‌شک دیدار با طاق بستان، کتیبه پرآوازه کرمانشاه است «وقتی با اسب به طرف حجاری‌های طاق بستان، که یادگار دوران ساسانیان است، پیش می‌روم، هوا تیره و مه‌آلود است و ابرهای سفید قلل مرتفع این کوه عظیم را از معرض دید پنهان کرده است». شوق او به اندازه‌ای است که ناهمواری‌های مسیر هم گله وی را برنمی‌انگیزد. او به دلیل شکستن پل قره‌سو، به آب می‌زند تا زودتر به طاق بستان برسد «با عبور از گداری که در آن نزدیکی‌هاست، خود را به آن سوی قره‌سو می‌رسانیم. وارد راهی می‌شویم که دو طرفش درختان تناوری روییده است و مستقیم به طرف صخره‌های دیوار مانند طاق‌بستان پیش می‌رود. کمی بعد بیدستان انبوهی نمایان می‌گردد، پشت درختان بید که برگ‌هایشان سبز تیره است، برکه بزرگی چون آینه می‌درخشد.‌ سمت راست برکه، صخره‌ای دیوار مانند واقع شده که سایه‌های تیره خود را، روی استخر بزرگی که آبش چون بلور شفاف و زلال است، افکنده است. کمی دورتر دو طاق بلند و غارمانند که در دل صخر‌ه‌ها تعبیه شده، نمایان می‌گردد». زیبایی طاق بستان و آب روشن و درختان بید و صنوبر او را بسیار مجذوب کرده و در برابر دیدگان «منظره‌ای از خط و رنگ پدید آورده است که مرا به یاد چشم‌انداز‌های زیبای مجمع‌الجزایر یونان می‌اندازد». وی سپس خرسند از رسیدن به آرزوی دیرینه، با خیالی آسوده بر لب برکه نشسته، به نقش‌برجسته‌های دو طاق چشم می‌دوزد. او بدین‌ترتیب با دقت و ظرافتی ویژه همه نمادهای کتیبه را شرح می‌دهد.‌
رسم کهن کرمانشاه
گروته زیبایی بی‌نظیر این منطقه را دلیل توجه مردم کرمانشاه دانسته، آنان را مردمی خوش‌ذوق به شمار می‌آورد «تعجب ندارد که چرا مردم از قرن‌ها پیش، روزهای تعطیل را به اینجا می‌آیند و در کنار برکه می‌نشینند و به آب زلالش چشم می‌دوزند و برای این مکان زیبا و مجسمه‌هایش داستان‌های افسانه‌آمیز می‌آفرینند. می‌گویند زیرآب، مجسمه زنی قرار دارد که اگر کسی موفق به لمس آن گردد، از تمام دردهای روحی و جسمی شفا خواهد یافت. به عقیده مردم، قدرت‌های اسرارآمیز، آب چشمه را گاهی تند و گاهی کند می‌کنند». او به سنتی اشاره می‌کند که امروز نیز پس از گذشت چند سده، در این شهر به ویژه در روزهای تعطیل برجای است.
بیستون یا بی‌ستون
گروته در میان زیبایی‌های وصف شده، با استناد به سخنی از آدام اولئاریوس تاکید دارد دگرگونی‌هایی فراوان در ایران رخ داده، بناهای تاریخی چنان دستخوش تحول شده‌اند که «وقتی به ایران مسافرت می‌کنیم کوچکترین اثری از آن چیزهایی که در کتب تاریخی درباره این کشور خوانده‌ایم نمی‌یابیم». او سپس به ویران شدن و خرابی بسیاری از این آثار باستانی اشاره کرده، چنین ادامه می‌دهد «حصار مخروبه کرمانشاه، پل‌های شکسته‌ای که تاکنون از کنارشان عبور کرده‌ام، برج و باروی فروریخته کاروانسرای شاه سلیمان** که در کنار آبادی بیستون قرار دارد‌، همگی از انحطاط و زوال حکایت می‌کند و با دیدن آنها انسان بی‌اختیار به یاد گذشته درخشان ایران می‌افتد. این احساس بیش از هر جای دیگر در پای کوه بیستون که کتیبه‌های داریوش هخامنشی بر صخره‌های آن کنده شده است، سیاحت‌کننده را متاثر می‌کند». وی بیش از این به بنای بیستون نمی‌پردازد و دیگر توصیفی از آن ارایه نمی‌دهد.
معبد آناهیتا
سیاح آلمانی در ادامه مسیر خود از شهر کنگاور هم می‌گذرد. بنایی تاریخی در آنجا توجه وی را به خود می‌کشاند. او نامی از آن نمی‌برد اما با توجه به توصیف‌هایش می‌توان دریافت منظورش معبد آناهیتا بوده است. او ساخت ستون‌های این معبد را به سبک دوریک می‌داند که یک سبک معماری یونانی است و می‌نویسد «هنگام گردش در خیابان اصلی شهر به ویرانه معبدی برمی‌خوردیم که روی سطحه‌ای به ارتفاع چهار متر و نیم قرار دارد. این معبد، که از سنگ‌های سخت گرانیت ساخته شده دارای چهار ستون به سبک دوریک است. قطر این ستون‌ها به دو متر می‌رسد».
اخطارنامه زنده!
وی سپس ویژگی‌های جغرافیایی و سبک زندگی مردم شهر را شرح می‌دهد. عملکرد خدمتکارش و شکایت از گروته به دلیل نپرداختن دست‌مزد کامل وی، به آشنایی او با یکی از رسم‌های ایرانیان می‌انجامد، از این‌رو درباره شیوه و دلیل آن توضیح می‌دهد. وی «دم در نشستن» طلبکاران را گونه‌ای اقدام نمایشی می‌داند که تاثیر فراوان دارد و عموما طلبکار را به هدف‌شان می‌رساند «معمولا طلبکاران، برای وصول بدهی معوقه خود، نماینده‌ای را به خانه بدهکار می‌فرستند. این مامور برای اینکه بهانه‌های گوناگون را چون آقا به مسافرت رفته، یا بیرون از خانه تشریف دارند را بی‌اثر سازد، در آستانه در می‌ایستد. بنابراین اگر صاحبخانه بخواهد از منزل خارج شود مطمئنا این اخطارنامه زنده را دم در خواهد یافت. بدین شکل بدهکار برای پرهیز از آبروریزی مجبور می‌شود بدهیش را دیر یا زود بپردازد». هوگو گروته در ادامه مسیر خود به شهر همدان رفته و با یک هم‌وطن آلمانی آشنا می‌شود که از او میزبانی می‌کند.
* همه مطالب درون گیومه از «سفرنامه هوگو گروته» آورده شده است.
** منظور گروته احتمالا کاروان‌سرای شاه عباسی است که به دستور شاه عباس صفوی ساخته شد ولی چون در زمان سلطنت شاه سلیمان پایان یافت، کتیبه‌ای به نام او  در آن وجود دارد. این کاروان‌سرا امروزه به کاروان‌سرای شاه عباسی مشهور است.

 


تعداد بازدید :  417