[شهروند] توان نظامی ایران و موشکهایی که نیمهشب شنبه، رژیم صهیونیستی را نشانه گرفتند، از سالها تلاش، جهاد و خودکفایی حکایت داشت. شاید حتی همرزمان تهرانی مقدم این نبرد را به یاد حاج حسن تهرانی مقدم انداخته باشد که زندگیاش را وقف این راه کرد. او در سال 1338در محله سرچشمه تهران متولد شد و در سال 1356در رشته صنایع (برش قطعات صنعتی) به فارغالتحصیلی رسید. سه سال بعد یعنی در سال 1359، در جبهه مشغول نبرد با بعثیها برای دفاع از خاک وطن بود. حاج حسن بعد از عملیات ثامنالائمه متوجه ضعف آتش پشتیبانی خودی مستقر در جنگ در خطوط مقدم شده بود. درواقع همین سالها بود که رؤیای ایرانی قدرتمند را در تجهیزات موشکی در سر پروراند. او در سال 1384بهعنوان جانشین شهید سردار علی زاهدی، در نیروهای هوایی سپاه قدس منصوب شد و یک سال بعد، رئیس سازمان جهاد خودکفایی. او در سال 1390در پادگان شهید مدرس ملارد، همراه چند تن از نیروهای واحد جهاد خودکفایی سپاه به شهادت رسید. آنچه در ادامه میخوانید بخشهایی است مستند از زندگی او براساس کتاب «فاتح قدس» نوشته محمدحسین علیجانزاده روشن که توسط نشر «معارف» چاپ شده است.
مهندسی معکوس موشکهای قذافی و جمله حضرت آقا
روایت سردار حاجیزاده
دشمن از سال 63تا 65 برای اینکه بتواند انسجامی در جبهه باطل بهوجود بیاورد، قذافی را وادار به قطع پشتیبانی از ایران کرد، اما از همین مقطع در سال 63بود که بهموازات کار، شروع به ساخت موشک کردیم؛ یعنی بهصورت مخفی، 2فروند از این موشکها جدا شد و برای مهندسی معکوس در اختیار هسته نخستین صنعت موشکی در وزارت سپاه آن روز قرار گرفت. یادم هست که در همان ماههای اول، حضرت آقا که آن زمان رئیسجمهوری بودند، آمدند برای بازدید از مجموعه. این مجموعهای که عرض میکنم، یک مجموعه کوچک با تعداد محدود نفرات بود و هنوز کار خاصی نشده بود ولی بهخاطر اهمیت کار، رئیسجمهوری برای بازدید آمدند. در آن جلسه حضرت آقا خیلی تأکید داشتند که این کار باید به نتیجه برسد ولی ما که با این کارها آشنا بودیم، میدیدیم که این موشک به این سادگیها قابل ساخت نیست. بعد از بازدید آمدند و دیدند که این دو تا موشک هنوز داخل کانتینر دست نخورده و باز نشده است. بچهها داشتند مطالعات قبل از مونتاژ را انجام میدادند. خیلی با حوصله و دقت میخواستند، کار کنند تا چیزی تخریب نشود. همین مقدار باعث شده بود که اینها هنوز چیزی را باز نکنند. من دیدم آن روز حضرت آقا با تعجب گفتند این را چرا باز نکردید؟ چرا میترسید؟ حالا عین جملات در ذهنم نیست، ولی مضمون صحبتهایشان این بود که هراس نکنید، بروید جلو... آقا... جوری تحریک و تشویقشان کرد که زودتر این کار را بکنند.
ساخت موشک نازعات
روایت سردار نامی
همزمان با انجام عملیاتهای مقابله بهمثل موشکی و با پیگیریهایی که خودِ سردار مقدم داشتند، اواخر جنگ به یک سامانه موشکی و راکت ساخت داخل دست پیدا کردیم به نام راکت نازعات که بردش بین 80تا 120کیلومتر است و با تلاشهایی که انجام داده بودند به 150کیلومتر رسیده بود. از دلایل طراحی و ساخت این سامانه، کمک در کنار موشک اسکاد بود که بتواند با یک نواخت تیر بالا، قدرت مقابله با جنگِ شهرها را داشته باشد. موشک اسکاد، موشک گرانقیمتی است و به لحاظ آمادهسازی و کموکیف پرتاب برای اهداف خاص استفاده میشود. ما بعضا اهدافی داشتیم با ابعاد گسترده، حتما نیاز به دقت یا قدرت انفجار داشت منتها سامانهای که داشتیم، همین اسکاد بود و لذا از همان مقطع همزمان با فعالیت تحقیقاتی جهت ساخت موشکهای اسکاد ساخت سامانههای ارزانقیمت و دارای قدرت مانور بالا نیز آغاز شد تا بتوانیم بعضی از اهدافی را که ارزش و اهمیت چندانی ندارد با آن سامانه مورد اصابت قرار بدهیم. همانجا تلاش و پیگیری برای ساخت و تولید موشک نازعات در نخستین قدم طرحریزی شد و در دستور کار قرار گرفت.
خارجیها حتی نمیگذاشتند به موشکها دست بزنیم!
روایت سردار محمد زارع
من از عزیزان و جوانانی که واقعا بعضاً به یک خودباوری نرسیدند و میگویند من هنوز جوانم، هنوز زود است که بیایم و کار کنم، چهره سال 62حاج حسن را در آن جلسات اگر فیلمش باشد، این جوانها بیایند و ببینند. اینکه اصلاً به هیکل و قد و قواره و تیپ ایشان نمیخورد که سردار محسن رضایی به پیشنهاد شهید حسن باقری، دستور تشکیل توپخانه سپاه را به حاج حسن بدهد. در عرض کمتر از 2سال این توپخانه به یک قابلیت میرسد که دیگر وقتی این احساس به حاج حسن دست میدهد که توپخانه کامل شده، توپخانه را تحویل شهید شفیعزاده میدهد و خودش میآید برای موشکسازی. من خودم خاطرم هست وقتی رفتیم برای آموزش موشکها، این مستشارهای خارجی که با سیستم و موشک کار میکردند، اجازه نمیدادند کنار موشک برویم و حتی نمیدادند به موشک دست بزنیم. از درز سولهها، سوراخ قفلها و جوشکاری سولهها نگاه میکردیم که این موشک 12-10متری را اینها چه کارش میکنند. کدام کابل را به کجایش وصل میکنند، در چه زمانبندی، چه عملیاتی روی موشک انجام میدهند. حاج حسن میگفت که شما یک دفتر دست بگیرید و تمام فعالیتهای اینها را دانهدانه برای ما یادداشت کنید که اینها در چه زمانبندی، چه کاری روی موشک انجام میدهند. بعد این موشک ظرف کمتر از 6سال طوری شد که ما وقتی میرفتیم با کرهایها که سازنده و پدر این سیستم بودند روبهرو در یک جلسه مینشستیم، کم میآوردند. من خاطرم هست همین آدمهایی که ما را داخل سوله راه نمیدادند که موشکی ببینیم، در کمتر از 10سال موشک بهینهشدهای که حاج حسن کار کرد، آمدند از ما بخرند. وقتی با ما روبهرو شدند کلی برایشان افت داشت که مثلا یک زمانی این جوانها که ما تحویلشان نمیگرفتیم، اصلا فکر میکردیم که اینها با موشک بازی کنند، حالا موشک بهینهشده خودمان را به ما بدهند؟!
هدفگذاری او زدن اسرائیل بود
روایت سردار حاجیزاده
موشک شهاب 1از روی موشک اسکاد B کپیبرداری شد و به نتیجه رسید و کمتر از 2سال بعد، شهاب 2با برد 500کیلومتر ساخته شد. هدفگذاری حسن، زدن اسرائیل بود و میگفت ما باید موشکی داشته باشیم که بتوانیم اسرائیل را بزنیم. در آن روزها با فشاری که به صنایع آوردیم، نخستین موشکهای «اسرائیلزن» ما مثلا در حد یکهزار و 100کیلومتر بیشتر برد نداشت و باید آن را به مرز گیلانغرب میبردیم تا میتوانستیم بزنیم. حسن (تهرانی مقدم) معتقد بود ما باید در برد موشک برسیم به موشکهایی که بتوانیم رژیم صهیونیستی را با آن تهدید کنیم؛ یعنی اگر این برد به سرزمین اشغالی نمیرسید، مشکل داشتیم. انگار این روزها را میدید...
چرا صهیونیستها گنبد آهنین را ساختند؟
روایت محمدحسین علیجانزاده
شهاب 3، سجّیل، قدر و... به کابوس رژیم صهیونیستی تبدیل شده بودند. هنوز هم ژنرالهای صهیونیست آرزو دارند، بتوانند با این کابوسها مقابله کنند. به همین دلیل دهها میلیارد دلار برای آن هزینه کردهاند. سامانه موشکی ختس، سامانه موشکی پاتریوت و سیستمهای موشکی دیگر ازجمله تجهیزاتی هستند که صهیونیستها برای مقابله با این تیرهای آهنی به صف کردهاند. حتی در این بین، آمریکاییها هم به کمک صهیونیستها آمدهاند و پیشرفتهترین سیستم راداری خود را به نام «گنبد آهنین» برای شناسایی موشکها و حفاظت از این رژیم برپا کردهاند، اما با همه این تدابیر همچنان تهدید صهیونیستها در حد حفر باقی ماند. حتی پروازهای آزمایشی هر یک از دستپروردههای موشکی شهید مقدم، قلب صهیونیستها را میلرزاند.
یکی از عزیزترین کسانم را از دست دادم
جمله همسر مقام معظم رهبری به روایت همسر شهید تهرانی مقدم
ایشان (همسر مقام معظم رهبری) برای تسلیت و تسلّی دل خانواده به منزل ما آمدند و من فکر میکنم این موضوع را نخستین بار است که میگویم. مهرماه 91بعد از نماز مغرب و عشا بود که ایشان آمدند خانه ما. بعد از مقدمات و حرفهای مختلفی که بین من و ایشان ردوبدل شد، من خدمت خانم عرض کردم آن روزی که انفجار پادگان و شهادت بچهها اتفاق افتاد، شما کجا بودید؟ واکنش آقا نسبت به این مسئله چطور بود؟ با پاسخ ایشان درواقع صحیحترین خبر را بدون هیچ واسطهای از خود خانم شنیدم. ایشان گفتند که آقا تشریف برده بودند برای صرف غذا سر سفره. همین که میخواستیم غذا را بخوریم، صدای انفجار آمد. هر دویمان بلند شدیم و از پنجره بیرون را نگاه کردیم. گفتیم شاید در این محوطه و در این اطراف اتفاقی افتاده باشد. خیلی نگران و ناراحت شدیم. ظاهر قضیه اصلاً معلوم نبود. آقا بعد از اینکه غذا میل کردند، رفتند برای کارشان از منزل بیرون. شب که آمدند خیلی ناراحت بودند. شاید به ندرت ایشان اینقدر ناراحت بودهاند. وقتی من از ایشان پرسیدم چه شده است؟ ایشان گفتند: «یکی از عزیزترین کسانم را از دست دادم.» و همسر آقا آنقدر با تمام وجودشان این مطلب را تعریف میکرد که چشمانشان پر از اشک شده بود.