شهاب نبوی طـــنــزنـویــس
امروز میخواهیم به بررسی این موضوع بپردازیم که چرا اوضاع جوری شده که دستها به دهانها نمیرسد.
یک: اجارهخانه به صورت دقیقهای بالا میرود. شدت افزایش لحظهای چهاردیواری موسوم به «خانه» اندازه رفتن از بنگاه معاملات املاک تا دکه آبفروشی است؛ یعنی شما توی بنگاه و کنار هوشنگ مخمشنگ نشستهای و درحالی که هوشنگ همهاش دارد میگوید: «۱۰ دیگه بذاری روش یه مورد خوب سراغ دارم.» تشنهات میشود و میروی دکه آب بخوری. وقتی برمیگردی، هوشنگ مخمشنگ میگوید که مثقال طلا و چیزهای دیگر کشیده بالا و از این لحظه به بعد باید ۲۰ دیگه بذاری روش تا یک مورد خوب سراغ داشته باشد. به اینجا که میرسد، آدمیزاد با خودش فکر میکند چه کسی بود که اولینبار غار را ترک کرد و رفت یک دوخوابه اجاره کرد و هرچه به دهانش میآید، بار طرف میکند.
دو: پول آب و برق و گاز خودش این روزهاش اندازه اجارهخانه به قلب و کبد و کلیه و مثانه و خلاصه همه جای آدم فشار میآورد. ماهی یکبار هم ادارههای مذکور اعلام میکنند که چیزی نکشیدیم روش. البته چندوقت یکبار هم درحالی که قیافه مظلومانهای به خودشان گرفتهاند، اعلام میکنند که یه کوچولو، زیادش کردیم. اما کوچولو از نظر ما با نظر آنها بسیار متفاوت است. یکبار هم خودم رفتم اداره برق و اعتراض کردم که پول برقم خیلی آمده است که بهم گفتند: «پول برق زیاد نیست، جیب تو کوچیکه و زیاد احساسش میکنه...»
سه: خرج خورد و خوراک: گوشت و مرغ هم صاحب تابلوی لحظهای شدهاند؛ یعنی یکی از شاگردهای عباسآقا قصاب همیشه جلوی در ایستاده و به صورت لحظهای قیمت ران و سینه و راسته و قلوهگاه را روی تابلو عوض میکند. برای همین بود که من بالای پیجم نوشتم «گیاهخوار و کلا همهچیزخوار، به غیراز گوشتخوار» چون پولم دیگر به گوشت نمیرسید، سعی کردم با گیاهان و میوهها حال کنم و بهم خوش بگذرد. اما دیگر اینها را هم نمیشود خورد. من غلط بکنم بتوانم کیلویی 30هزار تومان برای سیب ترش و لیموشیرین و موز و اینجور چیزها بدهم. تهتهش بتوانم شکمم را با سیبزمینی و پیاز پر کنم که آنها هم در فصولی از سال هم قیمت همان راسته گوسفندی میشوند.
چهار: پول اینترنت: پول اجارهکردن خانه که نداریم. پول آب و برق و گاز هم که نداریم. پول لیمو و سیب هم که نداریم؛ آدم دلش به این خوش است که توی چادرش و در تاریکی نشسته و دارد مثل بید از سرما به خودش میلرزد و سیبزمینی آبپز میخورد و با فضای مجازی سر خودش را گرم میکند که یک پیامک برایش میآید با این مضمون: «شما ۸۵درصد از حجم بسته خود را مصرف کردهاید.» جدا از اینکه اپراتورها باید بگویند چرا سر ۸۵درصد اطلاع میدهند، این پیام چهارستون بدن آدم را میلرزاند؛ چون تازه همین چند روز پیش بوده که بسته جدید خریدهایم.»