شماره ۱۷۶۸ | ۱۳۹۸ شنبه ۲۶ مرداد
صفحه را ببند
چالش مبناي سياست خارجي

عباس عبدی روزنامه‌نگار

اين روزها دو اتفاق به‌نسبت مهم در جهان اسلام در حال رخ‌دادن است و در اين ميان واكنش ايران نسبت به اين دو رويداد واجد اهميت است. ابتدا بايد به مسأله سين‌كيانگ چين اشاره كرد. ايالت سين‌كيانگ تنها ايالت مسلمان‌نشين چين است و در شمال غربي آن قرار دارد؛ ايالتي كه به لحاظ اقتصادي در سطح پايين‌تری نسبت به ديگر مناطق چين قرار دارد. تا اينجا نكته خاصي نيست، ولي مسأله از آن‌جا مهم مي‌شود كه سياست‌هاي دولت چين در جهت محدود كردن و به تعبير خودشان بازآموزي مسلمانان اين منطقه است كه به لحاظ معيارهاي حقوق بشري قابل پذيرش نيست و كشورهاي جهان بويژه غربي‌ها نسبت به اين اقدامات معترضند، هرچند رقابت‌هاي آنان با چين در اين مواضع آنها بي‌تأثير نيست. فراموش نشود که وسعت سين‌كيانگ به اندازه ايران است و حدود 20 ميليون نفر مسلمان دارد. گفته می‌شود که برای جلوگیری از افزایش جمعیت مسلمانان حتی اقدام به عقیم کردن اجباری آنان می‌کنند.
رويداد دوم مسأله كشمير است كه پس از استقلال هند و جدا شدن پاكستان همواره به‌عنوان يك مشكل ميان این دو كشور مطرح بوده و در اين‌خصوص تاكنون چندين درگيري نظامي ميان دو كشور رخ داده است و اكنون از حیث سرکوب مسلمانان وضعيت بغرنجي پيدا كرده و ارتش هند در آن‌جا استقرار بيشتري يافته است. کشمیر برخلاف سین‌کیانگ نه فقط به دلیل مذهب که با ایران قرابت‌های عمیق فرهنگی دارد.
در هر دو مورد مسلمانان از طرف حكومت‌هاي مركزي هند و بودايي تحت فشار هستند، ولي مواضع ايران طبعا سكوت است. در حالي كه مطابق شعارهاي مرسوم نبايد سكوت كرد. ولي كيست كه نداند اولويت مسائل ايران و مقاومت در برابر تحريم‌های آمریکا حكم مي‌كند كه در برابر دو كشور اصلي مورد نیاز براي خنثي كردن تحريم‌ها يعني چين و هند خویشتندار بود و نبايد عصباني شد و آنها را از خود دور كرد. دفاع از مردم يمن و مقابله با عربستان سعودي نيز در ذيل همين چارچوب معنادار است؛ والا چرا به سين‌كيانگ يا كشمير كمك‌هاي مشابه يا حتي كمتر نمي‌كنيم و حتی اگر کمکی هم شود، اعلام نمی‌شود.
اين سياست قابل دفاع است، مشروط بر اين‌كه در همه موارد سياست خارجي خود را بر اساس همين منطق، تحليل و اتخاذ موضع کنیم. اين پذيرفتني نيست كه در برخي از جاها به دفاع از مسلمانان و همبستگي اسلامي استناد كنيم و در برخي موارد ديگر از كنار آن بگذريم، گويي كه هيچ حادثه‌اي رخ نداده است. مشكل اين سياست متعارض آنجايي است كه چوب هر دو سياست را مي‌خوريم، بدون آن‌كه نان آنها را بخوريم. هزينه‌هاي هر دو سياست را مي‌دهيم، بدون آن‌كه از منافع آن بهره‌مند شويم يا به اندازه كافي بهره‌مند نمي‌شويم. هنگامي كه در برابر وضعيت كشمير و سين‌كيانگ سكوت مي‌كنيم، طرفداران مفهوم انقلاب و ارزش‌هاي فراملي دچار حیرت و پرسش مي‌شوند. در نتيجه نسبت به مواضع ايران درباره ساير مسلمانان مثل يمن يا فلسطين بدبين مي‌شوند. آنان هم كه خواهان سياست خارجي براساس منافع ملي هستند نيز بر اساس ادعاهاي جاري و رسمي كشور، نگاه منتقدانه‌اي به مواضع خارجي ايران پيدا مي‌كنند.

واقعيت اين است كه به علل گوناگون هر حكومتي مجبور است كه سياست خارجي خود را بر اساس منافع ملي كشورش تنظيم كند. علت نيز روشن است، چون همه كشورها چنين مي‌كنند و اگر يك كشور بخواهد مسيري جز اين را برود، بازنده خواهد بود.
البته اين به معناي ناديده گرفتن ساير ارزش‌ها نيست، بلكه ساير ارزش‌ها را نيز بايد در ذيل منافع ملي تعريف كرد و تا آنجايي كه در اين چارچوب قابل تعريف است بايد مورد عمل قرار گيرد، در غير اين‌صورت قضيه متفاوت خواهد شد.
با اين نگاه حضور ايران در قضاياي لبنان، سوريه، يمن و عراق مفهومي جدي‌تر از آن‌چه كه هست پيدا خواهد كرد.

 


تعداد بازدید :  531