با جدا شدن مزدک میرزایی از صداوسیما و مهاجرتش به یک رسانه خارجی و با توجه به کلنجار رسانه ملی با برخی از چهرههای درجه یک و سرمایههایش، این بحث دوباره داغ شده که دستپروردههای سیما چه تعهدی نسبت به این رسانه دارند. عدهای میگویند سیما هیچ حقی بر گردن نخبههایش ندارد و آنها هرچه دارند با استعداد و تلاش خود به دست آوردهاند؛ مثال هم میزنند که صداوسیما اگر سیستم حرفهای و آموزشی درستی میداشت، پس از چند دهه حالا لنگ یک یا دو نفر مجری و گزارشگر نبود. از طرف دیگر، مدافعان سیما هستند که میگویند این چهرهها صفر تا صد مدیون رسانه مادر هستند و از خودشان چیزی ندارند؛ پس باید تا آخر عمر وامدار محبت و سرمایهگذاری باشند که برایشان شده و به رسانه ملی خدمت کنند. یادداشتنویس روزنامه رسالت ظاهرا از این دسته است. این روزنامه در یادداشتی دلسوزانه که روز پنجشنبه منتشر کرد، نوشته است: «محمدرضا عارف در جمع چند هنرمند بیان داشته است: «با کمال تاسف این رسانه (رسانه ملی) به جای آنکه کارخانه آدمسازی باشد، هنرش سرمایهسوزی است». (روزنامه اعتماد، ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ص. ۲) آقای عارف بدون اشاره به مصداقی صرفا با یک عبارت کلی، صداوسیما را موجب سرمایهسوزی دانسته است!
اما این سخنان چقدر با واقعیت مطابقت دارد؟ خوب است آقای عارف نگاهی به فهرست هنرمندان موفق کشور بیندازد تا متوجه شود غالب افرادی که اینک سری در سرها دارند در همین صداوسیما آدم شدهاند. البته این منتی بر سر هنرمندان نیست، چرا که صداوسیما وظیفهاش فراهم آوردن امکانات و زمینه برای هنرمندان کشور است. اما اینکه این مطلب ندید گرفته شود، جفا به یک نهاد بزرگ ملی است. آقای اصغر فرهادی که این روزها خلاف فرهنگ مردم و کشورش سر در آغوش غربیها دارد و مردم کشورش را شایسته سخن نمیداند، کارش را از همین صداوسیما شروع کرد و چهره شد! حال اگر آقای فرهادی علاقه به کار با مردم کشورش ندارد و دوست دارد برخلاف هنجارها و عقاید ملتش فیلمسازی کند، تقصیر صداوسیماست؟ آیا استعداد عادل فردوسیپور در همین صداوسیما شکوفا نشد؟ حال اگر آقای فردوسیپور علاقهای ندارد به دستورات سازمانی و قوانین اداری پایبند باشد، صداوسیما باید پاسخگو باشد؟
آیا امثال مهران مدیری و رامبد جوان و بسیاری دیگر از هنرمندان در همین صداوسیما رشد نکردند و صداوسیما سکوی پرتاب آنها
نبوده است؟»
جای تاسف است. همانطور که نویسنده محترم اشاره کرده (اما این اشاره را جدی نگرفته) صداوسیما وظیفهاش فراهمکردن امکانات و زمینه برای هنرمندان کشور است. صداوسیما نه ملک شخصی کسی است که بخواهد به خاطر هزینهکردن برای استعدادهای کشور بر سر کسی منتی داشته باشد، نه جز این انتخاب دیگری دارد. مردم هزینه صداوسیما را میپردازند و انتظار دارند رسانه ملی هم نیروهای مجربی پرورش دهد و هم بهترینها را به مردم ارایه کند. کسانی هم که در این رسانه رشد میکنند، برده زرخرید مدیران سازمان نیستند که تا ابد بمانند و به هر فرمایشی گردن خم کنند و به هر سازی برقصند. مثالهایی که این نویسنده مطرح کرده به خودی خود گویای تناقض نهفته در تحلیل هستند. عادل فردوسیپور و رامبد جوان و مهران مدیری اگر بیشتر از آنچه از صداوسیما گرفتهاند به آن نداده باشند، کمتر ندادهاند؛ چه از درآمدهای سرشاری که نصیب سازمان میکنند و چه بیننده میلیونی که به همراه میآورند. برای همین هم هست که از بیرون از رسانه ملی این همه دعوت دارند و به راحتی میتوانند درآمدهای کلانی کسب کنند. آنها چه دِینی به صداوسیما دارند؟ اصغر فرهادی که بابت جایزه جهانیاش در صداوسیما لعن و نفرین میشود، چرا باید بیاید به اوامر و سلایق عجیب سازمان تن بدهد و خود را خفیف کند؟ چون یک روز برای این رسانه سریال ساخته؟ خب، هرچه گرفته در ازایش محصولی تحویل داده. صداوسیما اگر منتی دارد بر سر کسانی است که قراردادهای کلان بستهاند و آثار بیمایه ارایه دادهاند. مجریها و گزارشگرانی که اینهمه سال حقوق گرفتهاند و وقت تلویزیون را گرفتهاند و روی اعصاب مردم بودهاند و هنوز هم سوهان روحاند. اگرنه، رامبد و مدیری که جایشان روی سر صداوسیماست. همین حالا هم تلویزیون باید برایشان فرش قرمز پهن کند تا بیایند؛ یعنی درک این واقعیتها این همه دشوار است؟
نویسنده محترم در ادامه از صداوسیما در قبال اتهام جناحی رفتارکردن هم دفاع کرده و نوشته است: «با اینکه در چندسال اخیر بهکرات از اصلاحطلبانی مانند ابطحی، قوچانی، عطریانفر، مجید انصاری، هادی غفاری، وکیلی، کواکبیان و تعداد زیادی از وزرا و مسئولان در صداوسیما دعوت شده است، باز هم اصلاحطلبان مدعی هستند که صداوسیما در اختیار یک گروه خاص است!»
حیرتا! تلویزیون شبکههای خود را در خدمت جریانهای خاص سیاسی قرار داده و آنها مستمرا به دولت و جناح رقیب حمله میکنند و به شکلی
غیر حرفهای اجازه پاسخ دادن وجود ندارد. تلویزیون علیه دولت سریال میسازد و صدای همه را درمیآورد و حتی اجازه نمیدهند کسی به تهمتها و دروغهای این سریال پاسخ بدهد. صداوسیما به خاطر یک اتهام به مجری جوانش، در تایم طلایی پخش، دقایقی طولانی زمان میدهد تا توضیح و پاسخ دهد اما بسیاری از چهرههای سیاسی مورد هجمه قرار میگیرند بیاین که حق پاسخگویی داشته باشند. دیگر از این واضحتر که یکی از مدیران این رسانه میگوید برنامه داریم فلان چهرههای فرهنگی را بشکنیم و اجازه طرح نظرات متفاوت را هم نمیدهیم، چون این رسانه تعریف دارد! تعریف هم لابد یعنی اینکه هزینه رسانه را مردم بدهند تا رسانه ملی در خدمت بخشی از سلایق و اقلیتی از جریانها باشد. اینها که دیگر اظهر من الشمس است.