هنگامي كه مردمي دچار سيل و زلزله ميشوند، زندگي آنان زير و رو ميشود، خانه و اموال خود را از دست ميدهند و بسياري از آنان درآمدشان را نيز از دست ميدهند؛ چه بسا افرادي از خانواده و نزديكانشان كشته یا مصدوم و معلول شوند و... به همين دليل نيازهاي عادي خود را نميتوانند تأمين كنند. نياز به غذا و پوشاك، مسكن، امنيت، دارو و درمان و نيازهاي رواني و عاطفي در منطقه زلزله و سيلزده به وجود ميآيد؛ هر كدام از اين نيازها بايد به گونهاي خاص تأمين شود، نياز به امنيت از طريق پليس و نيروي نظامي و نيازهاي مادي بايد از طريق يك سازوكار متمركز و سازماندهيشده مثل هلال احمر يا جمعيتها و گروهاي امدادي و... تأمين شود. ولي نيازهاي رواني و عاطفي دايره گستردهاي دارند و افراد بويژه افراد شناختهشده ميتوانند بخشی از اين نيازها را تأمين كنند؛ نياز احساس تعلقداشتن به جامعه و اينكه فرد احساس کند فراموش نشده است، اينكه مورد محبت ديگران است، اينكه مورد احترام است. اينها مواردي است كه همه به آن نياز داريم و در شرایط عادی به نحوي تأمين ميشود ولي نياز به اين امور پس از وقوع زلزله بيشتر و تأمين آن نيز دچار اختلال ميشود، دقيقا همانطور كه تأمين غذا و مسكن آنان دچار مشكل ميشود. چه كساني بهتر از ديگران ميتوانند در جهت تأمين اين نيازها اقدام كنند؟ كساني كه برای مردم شناختهشده هستند. ورزشكاران، هنرمندان، سياستمداران، روحانيون و همه سرشناسان قادرند نقش مهمي در اين زمينه ايفا كنند.
برخی از اين افراد علاقه دارند كه از طريق جمعآوري و توزيع كمكهاي مادي به كمك آسيبديدگان بشتابند. اين كار خوب و عالي است ولي انجام فردي آن معمولا خيلي موثر و مفيد نيست. بهترين كار کمک به گردآوري اين كمكها و توزيع آن از طريق نهادهاي عمومي يا مدني موجود است ولي به موازات آن افراد مشهور ميتوانند با حضور مستقيم خود در منطقه و ابراز همدردي و نيز ارايه حمايتهاي روحي و رواني نشان دهند كه مردم آسيبديده مورد حمايت کامل قرار دارند.
فراموش نكنيم كه حتي چنين حضوري نيز بايد به نحوي با هماهنگي مردم و كنشگران محلي صورت گيرد. اين روزها افراد زيادي براي كمك به سيلزدگان و كودكان آنان به مناطق آسيبديده ميروند، گر چه انگيزه آنان به طور قطع و يقين كمك به مردم است ولي معلوم نيست كه در عمل نيز چنين هدفي محقق شود؛ زيرا وضعيت در آن مناطق كاملا غير عادي است و چه بسا يك حضور هماهنگنشده موجب بروز مشكلات بيشتري شود. از همه مهمتر اينكه حضور در منطقه آسيبديده به تنهايي مشكلي را حل نميكند. بايد آشنايي كلي با مردم و چگونگي مواجهه با آنان را در شرايط خاص و بحراني داشت؛ چرا كه در غير اين صورت ممكن است نتايج مثبتي حاصل نشود. برای نمونه مردم نسبت به عکسگرفتن تبلیغاتی و سلفی خیلی حساس شدهاند و این حساسیت درست هم هست. گویی برای عکس گرفتن به آنجا میروند و نه کمککردن یا ابراز همدردی.
اگر كسي ميخواهد به منطقه آسيبديده برود، بايد براي خود يك مأموريت مشخص تعريف كند؛ به همين علت نيازمند داشتن اطلاعات كامل از آن منطقه است. بدون اطلاعات و آشنايي و ارتباطات محلي رفتن به هر منطقهاي ممكن است نه تنها مفيد نباشد بلکه زيان هم به وجود آورد. بايد از طريق افراد و گروههاي آشنا به منطقه و حاضر در آنجا وارد محيط آسيبديده شد. آسیبدیدگان حساس هستند و ممکن است واکنشهایی نشان دهند که مطلوب ما نباشد ولی باید وضع آنان را درک کرد و با بهترین رفتار و محبت به آنان پاسخ داد و دچار اشتباه استاندار خوزستان نباید شد و از همه مهمتر اينكه تازه ابتداي راه هستيم؛ اين رفتوآمدها ميتواند و میباید تداوم داشته باشد؛ مراحل سختتر آسيبديدگان در راه است.