مریم شکرانی روزنامهنگار
حرف از خاطرات نامزدی مامان و بابا که میشود، از پاکتهای بزرگ میوههای مرغوبی میگویند که بابا برای خانواده مادربزرگم میبرد و جعبهای از بهترین و تازهترین شیرینیها.... بابا میگوید که آن زمان رسم بود و هیچکس دست خالی به میهمانی نمیرفت و من فکر میکنم که چه رسم قشنگی بوده است. البته مامان هم تعریف میکند که در دورهمیهای خانوادگی زیاد پیش میآمد که هر کس غذای خود را میبرد و همگی ناهار یا شام را دور هم صرف میکردند.
حالا اما میهمانیها جز هزینه و زحمت صاحبخانه چیز دیگری ندارد. میزبانهایی که مجبور میشوند در این گرانی سر به فلک کشیده، جور خرید چند مدل غذا را بکشند. آداب امروزی میهمانی به چند مدل غذا بسنده نمیکند و انواع دسر و پیشغذا و تنقلات در میهمانیها صرف میشود و هزینه سنگینی به خانوادهها تحمیل میکند. البته چشم و همچشمی یا علاقه ذاتی ما ایرانیها به زرق و برق باعث میشود که اگر میهمانیای برگزار شد، هر کسی تلاش کند تا از این مسابقه عقب نماند.
البته از میهمانیهای گاهگدار و جستهوگریخته پرخرج که بگذریم، واقعیت این است که سرکشی قیمتها وضعیت را به جایی رسانده است که از دورهمیهای خانوادگی فاکتور گرفته شود. پدربزرگها و مادربزرگهای امروزی، بازنشستههایی با حقوقهای یکی، دو میلیون تومانی هستند و جوانترها هم که وضعیت بهتری ندارند. این است که «خانهنبودن» و عذرخواهی بهانه خیلیها شده است تا از میهمانیهای مدام صرف نظر کنند.
من فکر میکنم در این وضعیت که رفتوآمد و میهمانی جزو محدود آپشنهای ما ایرانیها برای سرگرمی و تفریح است، شاید خوب باشد که رسمهای کهنه را زنده کنیم؛ اینکه دست خالی به میهمانی نرویم و شده است با یک پاکت میوه یا جعبه شیرینی، دوستانه و محترمانه به میزبان کمک مالی کنیم. من حتی فکر میکنم که چه اشکالی دارد که با بردن غذا و دور هم صرفکردن آن میهمانیهای باصفا و شاد دوره کودکیمان را زنده کنیم؟ اصلا مگر هدف این میهمانیها و رفتوآمدها چه بوده است؟ فخرفروشی یا دور هم نشستن و تازهکردن دیدارها و دوستیها؟ چرا باید اجازه بدهیم مشکلات ریز و درشت اقتصادی دوستیهایمان را تحت تاثیر قرار بدهد یا دلخوشیهای ساده دور هم بودن را از ما بگیرد؟ درست است که وضعیت اقتصادی موجب شده است که همه ما تحت فشار باشیم اما چه اشکالی دارد خودمان هم برای دلخوشیهایمان قدمی کوچک برداریم؟