کامبیز نوروزی حقوقدان
در میان همه عکسهایی که لحظههای بازی باشکوه ایران در برابر اسپانیا و واکنشهای فردی و جمعی ایرانیان به این مسابقه تاریخی را منتشر کردهاند، یک عکس، بسیار میدرخشد و میتواند نمادی تمام باشد برای این مسابقه و مردم ایران و خصوصاً زن ایرانی. عکس را حتماً دیدهاید.
عکس، چهرۀ دختری جوان را نشان میدهد که درحال تماشای مسابقه و قاعدتاً در میان جمعیت در ورزشگاه است. پرچم جمهوری اسلامی ایران را روی سر بسته است. پرچم ایران را در حدی که خود کافی میدانسته حجاب خود کرده است. بر گونه چپ، بازهم نقش پرچم ایران کشیده است. قطرههای اشک از دو چشم او سرازیر است. قطره اشک چشم چپ او، رنگ سرخ پرچم را شسته وچون خونابه از گونه سرازیر کرده و خونابه به چیزی شبیه میله پرچم بدل شده است. گویی قطره اشک و خونابه چشم اوست که پرچم ایران را سرپا نگه داشته. گردن افراشته دارد. نگاهش غمبار ولی نافذ است، اما صورت بیآلایش و سادهاش از عزم و ارادهای نهفته حکایت میکند. تو گویی این اشکها نه نشانه اندوه که نشانه وجودی نجیب و ساکت و آرام و سخت و صبور و مغرور است. غروری که بیهیاهوست و شکست را نمیشناسد، نمیشکند و شکستش عین پیروزی است.
این عکس تصویری تمامعیار از امروزِ زن ایرانی را به نمایش میگذارد. گروهی در آن سوی آبها همین زن ایرانی را با هیاهوهای گوشخراش اسباب کسب و کارهای سیاسی و پول درآور و شهرت کردهاند. گروهی دیگر در همین چاردیواری داخل همین زن ایرانی را وسیلهای برای قدرت نمایی خود ساختهاند تا ثابت کنند این ما هستیم که میگوییم چه کنید چه نکنید. نگاه تنگشان گنجایش حضور عظیم انسان را ندارد. اما واقعیت زن ایرانی همین است که در این عکس میبینیم. با گردنی افراشته، که اگرچه بار اندوه میبرد ولی عزمی سنگین با خود میکشد. ایران، با همین پرچمی که امروز هست از آن اوست. باقی ماندن این درفش مرهون خون دل اوست. «ما هستیم و خواهیم بود. ایران هست و خواهد بود. آنطور که ما میخواهیم، آنطور که ایران میخواهد.»
نقل از صفحه شخصی