شماره ۱۴۱۰ | ۱۳۹۷ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
صفحه را ببند
زیباترین غریق جهان


«اولین بچه‌هایی که برآمدگی تیره و مواج را دیدند که از وسط دریا نزدیک می‌شود، فکر کردند کشتی دشمن است. سپس دیدند که پرچم و دکلی در کار نیست، پس فکر کردند نهنگ است. اما وقتی آب، آن را روی ساحل شنی آورد و آنها علف‌ها، شرابه‌های عروس دریایی و بقایای ماهی و تخم صدف را از رویش پاک کردند، دانستند که مرد غریقی را یافته‌اند.
از ظهر تا غروب سرگرم بازی با او بودند. توی ماسه‌ها دفنش می‌کردند و باز بیرونش می‌آوردند تا این‌که مردی به تصادف آنها را دید و مردم روستا را از خطر آگاه کرد. مرد‌هایی که او را به نزدیک‌ترین خانه بردند، دانستند که او از همه مرده‌هایی که دیده بودند، سنگین‌تر است. تقریبا به وزن یک اسب بود! و آنها به هم گفتند که از همه مردها بلند بالاتر است اما پیش خود فکر کردند که شاید یکی از ویژگی‌های غریق‌‌ها این باشد که پس از مرگ هم رشد می‌کنند!»
بخشی از داستان «زیباترین غریق جهان»
گابریل گارسیا ماکز
«زیباترین غریق جهان» داستانی است به سبک رئالیسم جادویی که مارکز در آن دست به اسطوره‌سازی زده است. داستان بیانگر جامعه‌ای است کوچک و ایستا که در سطح توقعات و خواست‌های کمِ خود مانده و بدون هیچ اطلاعی از دنیای بیرون به حیات خود ادامه می‌دهد. کوچک‌بودن جامعه‌ داستان را می‌توان از توصیفات مارکز از روستایی با تنها 22 خانه و چند مرد و تعدادی زن و بچه دریافت. اتفاق خارق‌العاده‌ای که در داستان می‌افتد، تبدیل همین ‌جامعه به جامعه‌ای پویاست که این امر از طریق پدیدارشدن پدیده‌ تأثیرگذاری به نام «اسطوره» ممکن می‌شود.
گابریل خوزه گارسیا مارکز رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی یکی از مشهورترین چهره‌های دنیای ادبیات است. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرارگرفتنش در مکزیک زندگی می‌کرد. مارکز در‌ سال ۱۹۸۲ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.


تعداد بازدید :  377