شماره ۱۳۷۱ | ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۷ اسفند
صفحه را ببند
عید و غول چراغ جادو

| مریم سمیع‌زادگان  | نویسنده|

بچه که بودم آرزو داشتم یک غول چراغ جادو داشته باشم تا آرزوهایم را به آنی برآورده کند. مادر می‌گفت برای رسیدن به آرزو باید صبور باشی و من طاقت نداشتم. این خصلت عجول بودنم از بابا به ارث رسیده. او عجیب مقید به انجام آداب و رسوم نوروز است، هنوز ماه اسفند به نیمه نرسیده که گندم‌ها را خیس می‌کند. قبل‌تر یک‌بار عدس خیس کرد و خیلی به دلش ننشست، می‌گفت سبزه‌ سفره‌ هفت سین، حتماً باید از دانه‌ گندم سبز شود، مابقی را سبزه حساب نمی‌کند. چند سالی هست که خانه‌ پدری را فروخته‌ایم. قبل‌تر سفارش کاه می‌داد، شب چهارشنبه سوری حتماً باید از روی آتش می‌پریدیم. می‌ترسم و نمی‌توانم و شعله بلند است توی کتش نمی‌رفت، می‌گفت باید بپری و بخوانی: «زردی من از تو، سرخی تو از من...» تا لباس‌هایمان بوی دود نمی‌گرفت، راضی نمی‌شد و رهایمان نمی‌کرد، مثل سربازهای یک پادگان به صف‌مان می‌کرد و یکی یکی به فاصله‌ کم دستور پریدن می‌داد. می‌پریدیم و می‌خواندیم و می‌خندیدیم. فردای صبح چهارشنبه سوری هم قبل از آمدن رفتگر، خودش شیلنگ و جارو را بر می‌داشت و جلوی خانه را تمیز می‌کرد، می‌گفت آن بیچاره به اندازه‌ کافی زحمت می‌کشد، یک امشب را کمکش کنیم... این خانه‌ جدید جایی برای مراسم چهارشنبه‌سوری ندارد، چند سالی است از این رسم چشم‌پوشی می‌کند. اما خرید آینه و آجیل شیرین و اسپند هنوز سر جای خودش است. مهمتر این‌که سفره‌ هفت سین خانه‌ ما شب چهارشنبه‌سوری چیده می‌شود. ترمه‌ بته‌جقه‌ یاسی خوشرنگ مادربزرگ را پهن می‌کند و سبزه، سیر، سرکه، سکه، سمنو و سنجد را می‌چیند روی آن، اگر سین کم داشته باشد سنجاق می‌گذارد تا آن سین اصلی از راه برسد، کوتاه نمی‌آید، هفت تا سین سفره باید جور باشد آن شب، شده «سورن» برادرزاده‌ام را جای یکی از سین‌ها روی سفره بگذارد. بهترین قسمت عید مراسم تحویل ‌سال است، برایش فرق نمی‌کند تحویل‌ سال چه ساعتی از روز باشد، حتماً باید لباس پلوخوری‌اش را بپوشد و شیک و مرتب سر سفره بنشیند، به تبعیت از او ما هم مجبوریم بی چون و چرا لباس نو بپوشیم، حتی اگر تحویل‌ سال ساعت سه نیمه شب باشد. از یک ساعت قبل تحویل سال، مامان پی قیچی و چسب نواری می‌گردد، او اما خونسرد یک گوشه‌ای می‌نشیند و به بدوبدوهای مادر نگاه می‌کند، چون عیدی‌ها را قبل‌تر کادوپیچ کرده است. این قبل‌تر می‌تواند از دو روز تا یک هفته قبل باشد. خوردن سبزی پلو با ماهی، خوشمزه‌ترین رسم شب عید خانه ماست، یک دورهمی خانوادگی که هر‌ سال بی‌بروبرگرد انجام می‌شود... دیشب دم غروب بود که بابا زنگ زد و گفت بنفشه خریده. گفت داستانت را خواندم و دلم خواست مثل هر سال، عید با بنفشه به خانه‌مان بیاید. آخر نوشته بودم بهار همیشه با جعبه‌های چوبی بنفشه به خانه‌ ما می‌آمد. این خانه‌ جدید حیاط ندارد، در ورودی که باز می‌شود، یک باغچه‌ کوچک کنار دیوار خودنمایی می‌کند. گفت بنفشه‌ها را همان روبه‌رو کاشته، تنهایی، بدون کمک مَش رمضان باغبان. حس می‌کنم سال‌ها یک غول چراغ جادو داشتم و نمی‌دانستم.

 

 


تعداد بازدید :  1087