شماره ۱۳۶۸ | ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۳ اسفند
صفحه را ببند
خونه تکونی

مونا زارع |  این‌که دارد ‌سال نو می‌شود یا زمستان می‌رود یا هر تغییری در درخت‌ها و حیوانات و تقویم و اعداد و ساعت اتفاق می‌افتد، برایم جالب است، اما این‌که همه اینها چه ربطی به این دارند که من باید درز بین کاشی‌های حمام را با فرچه بسابم را درک نمی‌کنم. باز چند سالی است که مامان می‌رود کلاس یوگا و چهارتا زن مانیکورشده سانتی‌مانتال دوره‌اش کرده‌اند و امسال تصمیم گرفت زنگ بزنیم شرکت خدماتی کارگر بگیریم، اما دو روز قبل از آمدن کارگرها بود که ساعت ۷ صبح بیدارباش زد که بلند شویم اتاق‌ها و گند و کثافتمان را جمع‌وجور کنیم تا جلوی کارگرها آبرویمان نرود و اینها دو روز بعد می‌روند خانه ملینا و خبر می‌برند زیر تخت شمسی سیب گندیده پیدا کرده‌اند. همین شد که کل خانه را یک دور مرتب کردیم اما دو تا مرد قد بلند و با شانه‌هایی به عرض در پارکینگ زنگ خانه را زدند و گفتند از شرکت برای خانه‌تکانی آمدند. اولش ذوق کردیم که با وجود این دو قلچماق دیگر کاری نیست که بیفتد گردن ما، که یکی‌شان فرچه را زد توی لگن شامپو و سابید به فرش و مامان بغض کرد. فرچه را از دستشان کشید و گفت: «بخدا اگه بذارم غرور مردایی مثل شماها بشکنه که فرش فرچه کنید واسه من» یکی‌شان سرش را خاراند و گفت: «چی میگی آبجی بده فرچه رو وقت نداریم» مامان رفت طرف آشپزخانه و گفت: «منم مثل مادرای شما. راضی نیستم پسر دسته گلم خونه مردمو تمیز کنه» همین شد که آنها نشستند روی مبل و با چایی و نون خامه‌ای پذیرایی شدند تا به غرور مردانه‌شان برنخورد و ما هم با فرچه افتادیم به جان خانه. هرچند وقتی رفتند مامان زد زیر خنده و گفت: «غرور چیه! کار مردا به دلم نمیشینه!»‌ به هرحال درست است که دیسک کمرهایمان زده بیرون، اما درز کاشی‌ها برای تحویل ‌سال تمیز است و می‌توانیم ‌سال خوب و پرمحتوایی را آغاز کنیم.


تعداد بازدید :  358