شماره ۱۳۲۶ | ۱۳۹۶ يکشنبه ۱ بهمن
صفحه را ببند
از هر دری سخنی

مفهوم اقتصاد
در شهری درست هنگامی که همه در یک بدهکاری به سر می‌برند و هر کدام بر مبنای اعتبارشان زندگی را گذران می‌کنند و پولی در بساط هیچ کس نیست، ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی به شهر می‌آید. او وارد تنها هتلی که در این شهر ساحلی است می‌شود، اسکناسی ۱۰۰ یورویی را روی پیشخوان هتل می‌گذارد و برای بازدید اتاق‌ هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می‌رود. صاحب هتل اسکناس را بر می‌دارد و در این فاصله می‌رود و بدهی خودش را به قصاب می‌پردازد. قصاب با عجله سراغ دامدار می‌رود و با آن 100 یورویی بدهی خود را به او می‌پردازد. دامدار هم اسکناس را به تامین کننده خوراک دام که از او برای گوسفندانش یونجه و جو خرید کرده می‌دهد. یونجه فروش برای پرداخت بدهی خود، اسکناس ۱۰۰ یورویی را به شهرداری می‌برد و بابت عوارض ساخت و سازی که انجام داده می‌پردازد. حسابدار شهرداری اسکناس را با شتاب به هتل می‌آورد، زیرا شهرداری به صاحب هتل بدهکار است زیرا هنگامی که چند بازرس از پایتخت به این شهر آمدند یک شب در این هتل اقامت کرده بودند. حالا دوباره هتلدار اسکناس را روی پیشخوان خود دارد. در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق‌های هتل بر می‌گردد و اسکناس ۱۰۰ یورویی خود را بر می‌دارد و می‌گوید از اتاق‌ها خوشش نیامده و شهر را ترک می‌کند. در این پروسه هیچ کس صاحب پول نشده است، ولی شهروندان ذکر شده دیگر به هم بدهی ندارند و همگی بدهی‌هایشان را پرداخته و تسویه حساب کرده‌اند و... نتیجه اخلاقی: این است تعریف ساده اقتصاد. به همین دلیل است که می‌گویند انباشتن ثروت مجاز نیست و آن را باید به کار بگیری تا همه اجتماع از گردش پول بهره ببرند.
تجربه دیگران
روباهی از شتری پرسید: «عمق این رودخانه چه اندازه است؟» شتر جواب داد: «تا زانو.» وقتی روباه داخل رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت. روباه همین طور که دست و پا می‌زد به شتر گفت: «تو که گفتی تا زانو!» شتر جواب داد: «بله، تا زانوی من، نه زانوی تو!» نتیجه اخلاقی: لزوما هر تجربه‌ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست.


تعداد بازدید :  427