صحنههایی از برخی فیلمها بنا به دلایل گوناگونی در ذهن ما ماندگار میگردند. گاهی صحنهای از یک فیلم ما را آنچنان بهتزده و شوکه میکند که امکان ندارد آن صحنه را از یاد ببریم. در مطلب زیر به شرح چند صحنه شوکهکننده در چندین فیلم مهم تاریخ سینما پرداختهایم:
هفت(1995)
در فیلم بیبدیل « هفت» به کارگردانی دیوید فینچر در جایی که قاتل مرموز فیلم (با بازی درخشان کوین کاستنر) سر همسر کارآگاه جوان فیلم ویلیام (برد پیت) را برای او در یک بیابان بیآب و علف میفرستد، گویا تمام نیروی فیلم برای بهتزدهکردن مخاطب به کار گرفته میشود. فینچر با مهارت تمام چنین صحنه تکاندهندهای را در سکانس ماقبل آخر فیلم خود قرار میدهد تا شوک نهایی در انتهای فیلم بر مخاطب وارد آید و او نهتنها تا چند روز بلکه تا سالیان سال به این صحنه بیبدیل فکر کند.
روانی(1960)
در این شاهکار آلفرد هیچکاک بزرگ در صحنهای که نورمن بیتز، وارد خانه مرموزش در آن سوی متل میشود و با اسکلت بدن مادرش روبهرو میشویم، به یاد میآوریم که آلفرد هیچکاک همیشه میتواند پس از تعلیقی طولانیمدت شوکی غیرقابل پیشبینی را بر ما وارد آورد. حتی با گذر بیش از 50سال از ساختهشدن «روانی» همچنان این شوک خلاقانه به نظر میرسد و مخاطب امروزی به آن نمیخندد، بلکه با آن درگیر میشود و اهمیت فیلم هیچکاک در همین امر است.
شیطانصفتان(1955)
در «شیطانصفتان» هانری ژرژ کلوزو که در ابتدا هیچکاک قصد ساخت آن را داشت، دو زن توطئه قتل مردی را میریزند که همسر یکی و معشوق دیگری است. آنها در صحنهای کاملا حرفهای و درخشان مرد را در وان حمام منزل معشوقه (سیمون سینیوره) خفه میکنند و جنازه آن را از لیون تا پاریس در خودروی خود حمل کرده و سپس جنازه را در استخر مدرسه محل کارشان پرتاب میکنند، اما صبح روز بعد جنازهای در کار نیست. تعلیق ادامه مییابد و این درحالی است که مخاطب و دو زن تقریبا از مرگ مرد مطمئناند، اما در یکی از سکانسهای پایانی فیلم بناگاه مرد را میبینیم که زنده است و متوجه میشویم که طعمه اصلی این ماجرا همسر او (ورا کلوزو) بوده است. چنین صحنهای که با ظرافت بسیار طراحی و اجرا شده، بهطور قطع یکی از ماندگارترین صحنههای بهتآور تاریخ سینماست.
دیگران (2001)
«دیگران» یکی از تلخترین فیلمهای تریلر سالهای اخیر است که با بهرهگیری از درامی روان و گولزننده مخاطب را تا پایان با خود همراه میکند و مخاطب در پایان فیلم و پس از شوکی بزرگ متوجه میشود شخصیتهایی که نگران حضور ارواح در منزل خود هستند، خود مردهاند و روحاند! گریس استورات (نیکول کیدمن) درواقع دست به قتل دو فرزند خود زده و سپس خود را هم کشته است و با آشکار شدن این راز، شوک بزرگی به مخاطب وارد میشود. موسیقی بسیار همخوان با فیلم است و کارگردانی درخشان آلخاندرو آمنابار کمک بسزایی به موفقیت فیلم در القای هدف خود کرده است.
حس ششم
در این فیلم درخشان ام نایت شیامالان، کول کودکی که معتقد است با دنیای مردگان ارتباط دارد توسط مادرش (تونی کولت) نزد یک روانشناس کودک به نام دکتر کراو( بروس ویلیس) برده میشود. کودک ارتباط عمیقی با مرد پیدا میکند، اما در نیمه انتهایی فیلم متوجه میشویم که دکتر هم مرده است و کودک با روح او در ارتباط بوده است. این اتفاق درحالی رخ میدهد که مخاطب به هیچوجه حتی حدس هم نمیزند که دکتر حضور فیزیکی نداشته باشد. چنین شوکی کمک زیادی به شکلگیری فضای سرد و غمانگیز فیلم میکند.
انتخاب سوفی (1982)
«انتخاب سوفی» داستان زندگی زنی جوان به نام سوفی (مریل استریپ) است که گذشته سختی داشته و رازی در این گذشته وجود دارد که او را آزار میدهد. فیلم تا انتها اشارهای به این راز سوفی نمیکند و مخاطب مردد است که علت ناآرامیهای روحی سوفی چیست، اما در یکی از سکانسهای پایانی فیلم سوفی گذشته خود را برای دوستش استینگو تعریف میکند و علت این نابسامانیهای روانی مشخص میشود. طی فلاشبکی شوکآور که حاوی گذشته تلخ سوفی است، میبینیم که سوفی ناچار میشود از میان دختر و پسر خردسالش تنها یک نفر را برای زنده ماندن انتخاب کند و دیگری را به نازیها بدهد تا او در کوره آدمسوزی بیندازند. سوفی که فرصت چندانی برای تصمیمگیری ندارد بیاختیار دخترش را که کمسنوسالتر است به نازیها میدهد و غم سوختن دخترش در کوره آدمسوزی او را به موجودی افسرده مبدل میکند و نهایتا سوفی خودکشی میکند. چنین صحنهای در عین تلخی بیش از اندازهاش شوک بزرگی را بر مخاطب وارد میآورد و یکی از درخشانترین سکانسهای تاریخ سینماست.
جولیا (1977)
وقتی لیلیان هلمن (جین فاندا) به قرارگاهی در برلن میرسد، انتظار هر اتفاقی را دارد جز دیدن جولیا (ونسا ردگریو) آن هم با یک پای قطع شده. «جولیا» اصولا فیلمی با ریتم کند و البته پرهیجان است، اما این هیجان در صحنه دیدن جولیا به اوج خود میرسد. مخاطبی که دوست دارد بداند این جولیای افسانهای کیست، با این زن مواجه میشود و نمیداند که آیا در طول فیلم باز هم او را خواهـد دید یا نه. در این اثر درخشان فرد زینه مان که از بازیهای درخشان دو بازیگر اصلیاش بهره میگیرد، عنصر تعلیق یکی از عناصر دایمی و پراهمیت فیلم است که گرچه با ژانر آن همخوانی چندانی ندارد، اما به بهترشدن آن کمک بسزایی کرده است.
بازگشتناپذیر (2002)
درباره این فیلم گسپر نوئه نظریات و عقاید مختلفی وجود دارد. خیلیها این فیلم را اثری ضعیف میپنداشتند و خیلیهای دیگر آن را شاهکاری متفاوت از این کارگردان فرانسوی، اما در هر حال هیچکس منکر آن نمیشود که «بازگشتناپذیر» طی یک نظرسنجی بهعنوان خشونتآمیزترین فیلم تاریخ سینما انتخاب شده است. فیلمی که خیلیها هنگام تماشای آن سالن سینما را ترک کردند. اما شاید شوکآمیزترین صحنه فیلم، صحنه قتل الکس (مونیکا بلوچی) به دست پییر باشد. صحنهای که پس از ضربوشتم شدید، الکس به شکل فجیعی به قتل میرسد.
مستأجر (1976)
در فیلم «مستاجر» ترلکوسکی، مرد جوان لهستانی مقیم پاریس بهناچار به آپارتمانی قدیمی نقل مکان میکند، اما درمییابد که دختر جوانی که پیش از او مستأجر آن خانه بوده، در همان مکان خودکشی کرده است. نخستین شوک بزرگ زمانی به مخاطب وارد میآید که نشانههایی از دختر در خانه دیده میشود و نوعی استحاله میان ترلکوسکی و دختر شروع به شکلگیری میکند. فیلم مملو از صحنههای شوکآور است و این صحنههای کوچک و بزرگ موجب تعلیقآمیزشدن فیلم پولانسکی شدهاند.
تلألو (1980)
«تلألو» فیلمی سرشار از خشونت است. اما صحنه حمام خون فیلم که پس از سلاخی خیالی همسر و فرزند جک (جک نیکلسون) شاهد آن هستیم، یکی از شوکآمیزترین صحنههای آن است که مخاطب را تا مدتها درگیر نگه میدارد. در اکثر فیلمهای استنلی کوبریک بزرگ، همچون کارهای آلفرد هیچکاک و رومن پولانسکی چنین صحنههایی به وفور دیده میشود.