صمد مرادیانی از امدادگران لرستانی است که از روز نخست جستوجو برای نجات کوهنوردان در منطقه حضور داشته است. میگوید، تمام توانشان را برای پیداکردن سیدعلی حسینی به کار گرفته بودند و با اینکه این عملیات تلخترین اتفاق دوران امدادگریاش است، خوشحال است که درنهایت پیکر عزیزشان پیدا شده و شرمنده مادرش نشدهاند.
چند سال است که در جمعیت هلالاحمر هستید؟
30سال دارم و 10سال است که امدادگر داوطلب جمعیت هلالاحمر هستم.
عملیات در 2 روز اول به خوبی پیش رفت و بیشتر پیکرها پیدا شدند، درست است؟
بله، اولین روزی که رفتیم، افرادی که در جانپناه بودند را پیدا کردیم که منتقل شدند. عملیات جستوجو را در همان روز ادامه دادیم، تا اینکه آخرین ساعات جستوجو توانستیم پیکر آقای غلامپور را به همراه 3 کولهپشتی در قسمت پایین دست دره برفی پیدا کنیم. نشانههای سقوط بهمن کامل مشخص بود. روز شنبه عملیات جستوجو را از همان جایی که پیکر را پیدا کرده بودیم، از سر گرفتیم و توانستیم پیکرهای دیگر را پیدا کنیم، که همه به فواصل چندمتری هم بودند. این افراد را از عمق دومتری بهمن درحالی که یخ زده بودند، پیدا کردیم و کلا از روز دوم تعداد پیکرهای پیداشده به 8نفر رسید.
چرا پیداکردن پیکر سیدعلی اینقدر طولانی شد؟
ما به وسیله بیلهای برفروب، منطقه به منطقه جستوجو میکردیم، اما به دلیل برودت هوا عملیات جستوجو تا ساعت 16 بیشتر ادامه پیدا نمیکرد، از این ساعت به بعد برف یخ میزد و ما دیگر امکان ادامه جستوجو را نداشتیم، به همین دلیل برای پیداکردن سیدعلی حسینی که خودش هم از پیکره جمعیت هلالاحمر بود طولانی شد، شرایط نامساعد هوا روزبهروز کار را برای ما سختتر میکرد. دمای هوا به 20درجه زیر صفر میرسید و سرعت وزش باد هم خیلی بالا بود و امکان سقوط دوباره بهمن هم زیاد بود، ما چند دیدهبان گذاشته بودیم که درصورت سقوط بهمن ما را مطلع کنند. این شرایط باعث میشد کار کندتر پیش برود. بچههای هلالاحمر با وجود تمام این مشکلات تلاش خودشان را ادامه میدادند. هر روز بعد از پایان عملیات، شبانه کارگروههای جستوجو را تشکیل میدادیم، برنامهریزی میکردیم و روش و محل جستوجوی روز بعدمان را مشخص میکردیم.
این عملیات چقدر برایتان سخت بود؟ اینکه مجبور بودید در آن شرایط روزها به دنبال پیکر کسی باشید که مثل خودتان یک امدادگر بوده؟
به عنوان امدادگر حوادث زیادی دیدهام، حوادث جادهای یا زلزله که وسعتشان حتی از این اتفاق خیلی بیشتر هم بوده است اما تلخترین حادثهای که در دوران امدادگری خودم با آن روبهرو شدم، همین حادثه بود. این شاید به این خاطر بود که یک اصل بین امدادگران وجود دارد که همیشه یک امدادگر خیالش از بقیه تیم راحت میشود، بعد خودش را نشان میدهد. این اتفاق برای سیدعلی حسینی هم افتاد و بعد از اینکه همه پیکرها پیدا شد، توانستیم خودش را پیدا کنیم.
چطور شد که بعد از 7روز بالاخره پیکر سیدعلی را پیدا کردید؟
پیکرش فقط چندمتر با بقیه فاصله داشت اما به دلیل عمق برف نمیتوانستیم پیدایش کنیم. برف یخ میزد و کار جستوجو را برای ما مشکل میکرد. معمولا در تیمهای کوهنوردی دونفر در عقبه تیم میمانند تا تیم را جارو کنند. ایشان و آقای غلامپور چون عقبه تیم بودند، شدت بهمن بیشتر آنها را گرفته بود. روز هفتم کلا از هواشناسی استعلام گرفته بودیم و گفته بودند که بارشها شروع میشود و دیگر تقریبا آن روز پایان عملیات بود و اگر پیکر سیدعلی را پیدا نمیکردیم، این کار به سال بعد موکول میشد. یک منطقهای بود که خیلی روی آن حساس بودیم، شروع به کار کردیم و آن منطقه را چندبار لایهبرداری کردیم، عمق برف زیاد بود و به زمین نمیرسیدیم، چند لایه را برداشتیم و نخستین سرنخهایی که پیدا کردیم، یکسری وسایل کوهنوردی بود که با پیداکردنشان خوشبینانهتر کار جستوجو را ادامه دادیم و بعد از نیمساعت پیکر سیدعلی را هم پیدا کردیم.
وقتی پیدایش کردید، چه حسی داشتید؟
خیلی حس عجیبی بود، من گفتم حادثه زیاد رفتم، در زلزله کرمانشاه شاید مجروح و کشتهشده خیلی بیشتری دیدم اما اینکه سیدعلی خودش از خانواده ما امدادگران بود، باعث میشد که همه حس عجیبی داشته باشیم که همین باعث میشود که لحظه پیداشدن پیکرش برای ما قابل توصیف نباشد. تلخترین خاطره را برای من رقم زد.
کسی از نزدیکانش به منطقه آمده بود؟ به خاطر اصرار خانوادهاش کار را متوقف نمیکردید؟
یکی از اقوامشان آمده بود، مادرشان دایم به ما پیغام میداد که «شما به خاطر سیدعلی دارید اذیت میشوید حلالش کنید». معمولا عملیات جستوجو تا 3روز انجام میشود اما به ما دستور داده شده بود تا هر لحظهای که شرایط جوی اجازه بدهد، عملیات جستوجو را ادامه دهیم. بیشترین سختی این اتفاق برای ما این بود که شبها برای استراحت به کمپ میرفتیم؛ از اینکه دستخالی میرفتیم، خیلی ناراحت بودیم. شبها تا دیروقت نقشه منطقه را چک کرده و تیمها را تیمبندی میکردیم، اما خوشبختانه پیکرش پیدا شد و شرمنده مادرش نشدیم. تمام توانمان را گذاشتیم، روزانه کمتر از 30نفر نبودیم، تمام امدادگران با جانودل کار میکردند، بچهها همه برای پیداشدن پیکر سیدعلی نذر کرده بودند. من خودم عکاسی میکنم، نذر کرده بودم که اگر پیدایش کردیم، دوربینم را بفروشم و از 20کیلومتری پیاده به مشهد بروم و برایش روضه بگیرم. الان هم دوربینم را فروختهام و با خانوادهاش هماهنگ کردهام که در مشهد این روضه را برایش بگیرم.