شماره ۱۲۴۵ | ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۰ مهر
صفحه را ببند
سیخ یا میخ؟

یاسر نوروزی طنزنویس

تاریخ ایران فرازهای افتخارآمیزی دارد مبنی بر از سیخ کردن در شکم دشمن، درآوردن چشم با انگشت، حرس کردن دست و پای قربانی، بیرون کشیدن زبان یک مشت بیچاره و بدبخت کردن خصم به لحاظ نقاط حساس بدن؛ طوری که دیگر زحمت بچه‌دار شدن به گردنت نیفتد و تا پایان عمر از جهت تأمین معاش اطفال صغیر راحت باشی. این در واقع بخشی کوتاه از این فراز است که برای بچه‌مدرسه‌ای‌های بیچاره انتخاب کرده بودند. هرچند البته مسائل تاریخی نبود. رفته بودند سراغ شاهنامه و دقیقا قسمت‌هایی را انتخاب کرده بودند که بچه شب نتواند بخوابد. سوالات آزمون را نگاه می‌کردم و سر تکان می‌دادم. مثلا قصه عاشقانه رستم و رودابه از نظر دوستان خوب نبود که برای بچه‌ها انتخاب شود و بدآموزی داشت اما قصه تلو دادن چاقو در جگر و قلوه دشمنان کاملاً آموزنده به نظر می‌رسید. همینطور داستان مارهایی که روی دوش ضحاک درآمده و برای هر کودکی کافی است تا با خواندن‌شان خواب به چشمش نیاید. در کل کاملا کارشناسانه سراغ بخش‌هایی رفته بودند که بچه آزار بکشد، زجر ببیند و در بزرگسالی لای شاهنامه را هم باز نکند. مثلايك بخشي هست رُستم دسته‌ تيزي را فرو مي‌كند در قلوه‌ سهراب و تلوتلو مي‌دهد تا جگر سفيدش بزند بيرون؟ اين بخش را براي مقطع دبستان انتخاب كرده‌اند تا در مسابقات كتابخواني شركت كنند. از بنده هم دعوت كرده‌اند به‌عنوان داور. بچه‌هاي لُپ‌لُپي و مَگولي را مي‌بينيم كه مي‌آيند جلوي روي من، يكي نقش رستم را بازي مي‌كند، آن يكي سهراب را. بعد بچه، خرخره همشاگردي‌اش را مي‌گيرد تكان مي‌دهد و يك خنجر خيالي فرو مي‌كند در شكمش. درعين‌ حال دارد قصه را هم تعريف مي‌كند. از بخش‌هاي مهيج ديگري كه مسئولان ذيربط براي مسابقات طفل معصوم‌ها انتخاب كرده‌اند، جنايات نادرشاه افشار است. مفاد امتحاني را نگاه مي‌كنم، رو به يكي از بچه‌ها مي‌پرسم: «عزيزم! نادرشاه با چي پسرشو كور كرد؟» و او مِن‌مِن‌كنان مي‌گويد: «ميخ؟»- «نه عزيزم»- «سيخ؟»- «داري نزديك مي‌شي»- «ميل؟» برايش كف مي‌زنم كه بالاخره ابزار كوركني يادش آمده. ممتحن ديگر مي‌پرسد: «يه مقدار راجع به ميل‌كشيدن هم توضيح بده بعد برو بشين» و بچه شروع مي‌كند كباب‌‌كردن تخم چشم‌ در حدقه‌ را شرح‌دادن؛ طوري كه انگار بخواهد تكليف شبانه‌اش را مرور كند. سوالي كه اين وسط براي خودم پيش آمده، اين است كه آيا هميشه اسطوره‌هاي ما گرز به دست داشته‌اند تا فرود آورند بر فرق يك اسطوره‌ ديگرمان؟ به فرض هم كه زدند، آيا ما خنجركردن در شكم را انتخاب كنيم و بدهيم بچه‌دبستان حفظ كند؟ به نظر مي‌رسد چنين افرادي قطعا براي بچه‌هاي دبستان فيلم‌هايي آموزنده و متناسب سن‌شان هم انتخاب مي‌كنند؛ فيلم‌هايي مثل «ارّه»، «جن‌گير»، «سكوت بره‌ها» و «دراكولا». خوب است. نظرم اين است بچه را فوري با اين چيزها آشنا كنيم پررو نشود. در كنار اين مسابقاتي كه گفتم، از بچه‌ها خواسته‌اند نقاشي هم راجع به اين موضوعات بكشند. بعضي‌ها سهراب را انتخاب كرده‌اند كه دارد زير پدر دست و پا مي‌زند. بعضي‌ها نادر را كشيده‌اند كه دارد سيخ مي‌كند در چشم پسرش و يكي هم ماجراي قتل ايرج را. جالب اينجاست كه مسئولان دلسوز از داستان فريدون دقيقا همان بخشي را انتخاب كرده‌اند كه منوچهر سر سلم را مي‌برد و خونش را هورت مي‌كشد (فردوسي البته اين قسمت را نياورده در شاهنامه).


تعداد بازدید :  613