| علی شریعتی |
به جز ساعت و لباس و رنگ و دما که با پایان تابستان تغییر میکند، در ایران دغدغههای زیستمحیطی نیز ناگهان دچار تغییر میشود. با پایش روزنامهها و سایر رسانههای کشور که طی دو هفته گذشته نسبت به دو هفته مشابه فصل قبل (دو هفته اول تابستان) گزارشات، مقالات و یادداشتهای زیستمحیطی بهخصوص با محوریت بحرانی آب کاهشی 90درصدی داشته است.بحران آب در این کشور هنوز برای رسانهها و مردم رنگ و بوی بحران نگرفته است. بحرانی که طی پنجاه سال آینده با گرهخوردن گرمایش جهانی و تغییر اقلیم با سوءمدیریت منابع آب و افزایش جمعیت در ایران، خشکی تمامی دریاچهها، خالی از سکنهشدن فلات مرکزی ایران، پسرفت دریاچه کاسپین تا یک کیلومتر به سمت شمال و بیابانی، خشکشدن و نشست همه دشتهای ایرانی بدون نفت و گرسنه باقی خواهد گذاشت.گویا با خنکشدن هوا، مردم و فعالان مدنی و محیطزیست کمتر تشنه شده و با کاهش نیاز بدنشان به آب مشکلی که مدیریتش در فصل بارش امکانپذیر است را فراموش میکنند! همان فصل همیشگی جوزدگی که با کشتهشدن یک یوز حامی یوزپلنگ میشوند و با برگزاری مسابقات والیبال همه به یاد حضور زنان در ورزشگاه میافتند و با سردشدن هوا خودروهای تکسرنشین را تقبیح میکنند! اما نه کسی پس از سه سال یاد دستگیرنشدن اسیدپاشهای اصفهان است و نه باختهای تیمهای ایرانی مقابل تیمهای عربستانی کسی یاد مجازاتنشدن حملهکنندگان به سفارت عربستان میافتد و نه در پاییز و زمستان بحران آب موضوع مقالهای میشود!بحران آب فصلی نیست و با مدیریت منابع آب در فصل بارش و کاهش برداشت از منابع زیرزمینی و احیای آن در این دو فصل است كه میتوان به کاهش تشنگی ایران در تابستان کمک کرد.دریاچههای کشور تنها در تابستان خشک نمیشوند در صورت تأمین کامل حقابه آنها در فصل بارش میتوان دریاچههای ارومیه، بختگان، مهارلو، شادگان، گاوخونی ... را در تابستان نیز دریاچه دید و نه بیابانی از نمک.مرگ یک یوز مهم است، آلودگی تهران و کلانشهرها جان مردم را میگیرد، تصادف یک اتوبوس و قتل یک دختر خردسال توسط یک حیوان انساننما فاجعهای است که باید به آن پرداخته شود . بحران آب از همه فاجعهبارتر است.اما هیچکدام نباید تنها در یک موج زودگذر خلاصه شوند. امروز بحران آب آغاز فاجعهای را خبر میدهد که یوزها و پلنگها را خواهد کشت، روستاها را خالی و کلانشهرها را به حاشیهنشینی بیشتر آلودهتر خواهد کرد و اگر دخترکی به خاطر گوشوارههایش کشته شود، در آینده تنها به دلیل نداشتن یک بطری آب معدنی و شاید حتی از تشنگی جانش را از دست خواهد داد. «چون فردا آید فکر فردا کردن» ضربالمثلی نیست که برای بحران آب صادق باشد؛ پاییز و زمستان از بیآبی بنویسیم، بخوانیم و به آنها فکر کنیم. در پاییز و زمستان نیز شیر آب را ببندیم. آبهای روان را مدیریت کنیم و کشاورزی مدرن را تبلیغ کنیم.