حمیدرضا عظیمی- شهروند| «محمود دولتآبادی در پاسخ به این سوال که کجای کار فرشچیان قشنگ است، گفت رقص قلمش!» این، روایت احمد مسجدجامعی وزیر ارشاد دولت اصلاحات از کار محمود فرشچیان است و سوالی که او از نویسنده «کلنل»، «کلیدر» و «روزگار سپری شده مردم سالخورده» پرسیده و پاسخش را شنیده است. فرشچیانی که به قول مسجد جامعی، گفتن یا نگفتن «استاد» نه چیزی به او اضافه میکند، نه کم!
احمد مسجدجامعی که شامگاه پنجشنبه در مراسم بزرگداشت و تجلیل از«محمود فرشچیان» حاضر شده بود، همان آغاز سخنانش، بر این موضوع تأکید کرد که: اجازه دهید به جای «استاد فرشچیان» بگویم «آقای فرشچیان»، کلمه «استاد» چیزی به او اضافه نمیکند.
شامگاه پنجشنبه «تهران؛ پایتخت ایران» شاهد برگزاری مراسم بزرگداشت و تجلیل از مردی بود که هم اهالی هنر در آن حضور داشتند و هم مسئولان فرهنگی و هنری؛ از (به قول دولتیها) «مقام عالی وزارت» تا معاون و مدیرکل! مراسمی که صحنههای نادر و کمتر دیدهشده هم در آن بود. صحنهای که «محمود دعائی» در کسوت روحانیت (و شاید به صورت نمادین به نمایندگی از آنها) بر دستان «فرشچیان»، به پاس خدماتش به فرهنگ مذهبی این جامعه بوسه زد.
یک مراسم، چند کلام
شامگاه پنجشنبه، مراسم تجلیل از «محمود فرشچیان» و رونمایی از ششمین کتاب آثارش در تالار وحدت برگزار شد. مراسمی که هم بخشی از حاضران با زوایایی دیگر از زندگی او آشنا شدند و هم میهمانان در سخنرانیهایی از او تجلیل کردند.
خودش میگفت: پدرم اهل ذوق و هنر بود و با میرزا آقا امامی هم، رفاقتی داشت. من را نزد او برد تا شاگردش شوم. اینها را برای دوربینی تعریف میکرد که تصاویرش را ضبط کرده بود! میگفت: اولین مشق کلاسم، طرح یک آهو بود و همان شب تا صبح بیش از ۲۰۰ آهو طراحی کردم. استاد که کارم را دید، گفت که تو خیلی خوب میشوی به شرط اینکه جا نزنی!
علی مرادخانی؛ معاون امور هنری وزارت ارشاد، هم در بخشی از این برنامه، «از فرشچیان» و آثارش گفت. او میگفت که امیدوار است که برای همه بزرگان از این برنامههای تجلیلی و مراسمهای بزرگداشت، آن هم با حضور خود هنرمندان برگزار شود. مرادخانی از «خانه فرهنگ و هنر گویا» برای چاپ کتاب آثار فرشچیان و برگزاری این مراسم تشکر کرد. میگفت: در دنیا از نداشتههایشان خیلی چیزها میسازند، وقتی ما چنین داشتههای غنیای داریم، چه خوب است برای آیندگان از داشتههایمان بگوییم. فرشچیان جزو موارد استثنایی هنر ایران است و باید بتوانیم وضعیتی را که فرشچیان تعریف کرده، بیشتر تبیین کنیم.
یدالله کابلی از استادان خوشنویسی هم در این مراسم حاضر و معتقد بود: فرشچیان با کارنامه درخشانی که دارد، دردانه این هنر ملی است. او هنرمندی معنوی با شهرتی جهانی است که خلاقیت و نبوغ را عرضه کرد. او میراثدار تاریخ این هنر پررمزوراز است که جان هر بینندهای را مسحور قلم سحرانگیزش میکند. هنر، صلح همه جنگهاست.
نیویورکیِ ساکن سبزه میدان
«فرشچیان ۳۰سال است در آمریکا و نزدیکی شهر نیویورک سکونت دارد. نیویورکی که مرکز آثار معاصر، مدرن و غیرمدرن است، اما زمانی که با او برخورد میکنید، احساس میکنید او در سبزهمیدان اصفهان و مسجد شیخ لطفالله زندگی میکند و رفتار و لهجه او روایت دیگری میدهد». اینها را احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران درباره استاد مینیاتور ایران میگفت.
مسجدجامعی ایران را هم گفت که آقای فرشچیان خیلی متواضع، مودب، نیکنفس و دریادل است و صفای باطن دارد؛ این صفایی هم که در آثارش میبینید، ناشی از صفای روح اوست. در او «سکوت» هم هست و خیلی کم حرف میزند که این هم ناشی از توجه او به درون است و حس متفاوتی را به آدم القا میکند.
مسجدجامعی بر این موضوع تأکید داشت که فرشچیان فقط متعلق به اصحاب هنر و نخبگان نیست، بلکه به همه سرزمین ایران تعلق دارد و در همه جا تصویر تابلوهای او دیده میشود، زیرا او مردم را عوام نمیداند و برای همه احترام قایل است. میگفت: با آقای (محمود) دولتآبادی صحبت میکردیم. به او گفتم، کجای کار فرشچیان قشنگ است؟ گفت؛ رقص قلمش. گفتم: چون این، رقص فکرش است. او سنت را حفظ کرد، اما به آن قناعت نکرد و بسطش داد به شکلی که همه فرهنگها با آن ارتباط برقرار میکنند. او مکاتب مختلف را درهم میآمیزد، از هنر و ظرفیتهای جدید بهره میگیرد و تابلوی «ظهر عاشورا» خلق میشود.
این عضو شورای شهر تهران این را هم گفت که فرشچیان، هیچگاه فضای عمومی جامعه را ندیده نمیگیرد و آن را اعتلا و وسعت میبخشد. یکبار از او پرسیدم چرا طبق روایات که میگویند، حضرت عباس(ع) از زین اسب به زمین افتاد، شما چنین چیزی را در اثرتان تصویر نکردید؟ گفت: «دلم نیامد چنین کاری کنم». این احترام به روح ایرانی است. مسجدجامعی این را هم افزود که گفتم به او استاد نگوییم، فرشچیان استاد یک رشته نیست! او استاد رشتههای مختلف است و در حوزه هنرهای ایرانی، ملی، سنتی و آیینی چهره منحصربهفردی است. بیش از ۱۰ هنر باید دست به دست هم بدهد تا ضریح امام رضا(ع) ساخته شود.
پیمایش مرز خواص و عوام
سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز که به این مراسم آمده بود، در تجلیل از فرشچیان گفت: او نماینده و نماد ایران است و این سخن گزافی نیست. او شخصیتی است که نماینده هنر ترکیبساز و ترکیبگر ایرانی است.
به گفته وزیر ارشاد، استاد فرشچیان توانسته است مرز خواص و عوام را درنوردد. او شعر ایرانی را به نگارگری رساند و نگارگری را به شعر رساند. نقش را به کلمه و کلمه را به نقش تبدیل کرد. او نشان داد چگونه میتوان در سنت ریشه داشت، اما از مدرنترین نمادها سود برد و مخاطب احساس وحدت و یکپارچگی کند. او نشان داد چگونه میتوان در آن سوی دنیا بود، اما دغدغه عاشورا و محرم را داشت. در این فاصله که با او صحبت میکردم، از او پرسیدم تا کی ایران میماند، پاسخ داد: باید چهارم محرم به آمریکا برگردد تا در مجلس عزاداری امام حسین(ع) در آنجا حاضر باشد. او برای ما نماد ایران است.
استاد؛ شعر میخواند
نوبت به استاد رسید. حالا اوست که باید کلامی در پاسخ به همه این تعارف دهد. فرشچیان گفت: در مقابل این بیانات دوستان، فقط میتوانم شعری بخوانم «آنان که به نام نیک میخوانندم/ احوال درون بد نمیدانندم/ گز زانکه درون برون بگردانندم/ مستوجب آنم که بسوزانندم.» بعد از این دو بیت توضیح داد که هنرمندان اهل قلم معمولا با کلام و سخن، راهی ندارند و راز دلشان در آثارشان است.
فرشچیان، از برادران میرباقری برای چاپ این کتابها تشکر کرد: یک ناشر خارجی باورش نمیشد چنین کتابهایی در ایران چاپ شوند؛ آنها اینگونه با فرهنگ ایران ناآشنا هستند و کلام پایانی اینکه: خداوند بزرگ را قسم میدهم که کشور ما را از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب در پناه خودش حفظ کند.
در پایان این مراسم، به ترتیب کتاب ششم آثار محمود فرشچیان، کتاب «سلطان سریر صبحخیزان» به خط اسرافیل شیرچی، دیوان حافظ با نگارگریهای فرشچیان و به خط رسول مرادی، رباعیات خیام، با نگارگری فرشچیان و به خط امیراحمد فلسفی و کتاب و فیلم محمود فرشچیان، به تلاش امیر صبوری رونمایی شدند.
در این مراسم مجید ملانوروزی، مدیرکل دفتر هنرهای تجسمی، حجتالاسلام سیدمحمود دعایی، مدیرمسئول روزنامه اطلاعات، محمود دولتآبادی، غلامحسین امیرخانی (خوشنویس) و حسامالدین سراج (خواننده) نیز حضور داشتند.