شماره ۱۱۹۶ | ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۲ مرداد
صفحه را ببند
یک روز با امدادگران پایگاه امدادونجات جاده‌ای شهید مسلم لک‌زایی
یک دژ 120 روز طوفان

سُمیرا زمانی|  اگر بخواهیم از پایگاه امدادونجات جاده‌ای شهید مسلم لک‌زایی به‌ عنوان یکی از حادثه‌خیزترین پایگاه‌های کشور نام ببریم، آنقدرها هم بیراه نگفته‌ایم؛ پایگاهی که در مرکز طوفان‌های عجیب‌و‌غریب سیستان‌وبلوچستان است. در یکی از روزهای طوفانی مردادماه برای دیدار با امدادگران در این پایگاه جاده‌ای به سراغشان رفتیم. شدت طوفان آنقدر زیاد بود که وقت پیاده‌شدن به‌سختی می‌توانستیم راه برویم و حتی وقتی داشتیم با امدادگران در اتاقشان صحبت می‌کردیم، آنقدر صدای زوزه باد زیاد بود که به‌سختی صدای هم را می‌شنیدیم؛ با این حال معتقد بودند که طوفانی در کار نیست و تجربه ما در مقابل طوفان‌هایی که دیده‌اند مانند تجربه‌کردن یک نسیم است.
ساختمان پایگاه امدادونجات جاده‌ای شهید مسلم لک‌زایی همزمان با ایام‌الله دهه فجر در‌ سال 94 در منطقه رامشار شهرستان زابل افتتاح شد. ساخت این پایگاه در مساحتی حدود یک‌هزار و 300مترمربع و 128مترمربع زیربنا از ‌سال 92 شروع شد و پس از سه فاز مختلف به بهره‌برداری رسید و پایگاه امدادونجات بین‌شهری شهر سوخته با امکانات و تجهیزات کامل امدادی اعم از آمبولانس، خودروی نجات، ست نجات و یک تیم تخصصی امدادونجات جاده‌ای به‌ منظور پوشش حوادث جاده‌ای در این ساختمان مستقر شد.
علی‌اصغر برخوردار از باسابقه‌ترین امدادگران این پایگاه است. حدود 15‌سال است که امدادگر داوطلب جمعیت هلال‌احمر است، شغل اصلی‌اش کشاورزی است و در معرفی این پایگاه می‌گوید:     پایگاه ما در 45کیلومتری شهر زابل قرار دارد. این پایگاه قبلا در شهر سوخته بوده اما بعد از ساخت پایگاه به محل فعلی منتقل شده است. شهید مسلم لک‌زايی از شهدای یادمان شهدا است و چون از‌ سال 84 بنا شد پایگاه جاده‌ای افتتاح شود، اسم پایگاه را به نام این شهید گذاشتند. در این حادثه‌ای که در اسفند ‌سال 84 اتفاق افتاد، حول‌وحوش 70کیلومتری شهر زابل گروه تروریستی عبدالمالک ریگی راه را بسته و نزدیک سی نفر را قتل‌ عام کرد و نخستین پایگاه هم از آنجا شروع شد و در پایگاه یادمان شهدا در کانکس بودیم. حول‌و‌حوش 9‌ سال در کانکس بودیم تا به اینجا آمدیم.
بیشترین حادثه‌ای که در این پایگاه با آن روبه‌رو می‌شوند را تصادف می‌داند و اضافه می‌کند: بیشتر انتقال بیمار را اورژانس برعهده دارد؛ مگر این‌که مصدوم گیر افتاده باشد و به ما اعلام می‌شود که رهاسازی را انجام می‌دهیم. بیشترین تصادفات منطقه در همین جاده زاهدان زابل است. این منطقه وضع خاصی دارد، طوفان در این منطقه زیاد است و این امر بر روی حوادث ما خیلی تأثیر دارد. عید که می‌شود تا 50 روز بعد از عید بادهای 120روزه داریم که شروع می‌شود تا پاییز. بعضی وقت‌ها حتی این بادها باعث می‌شود که راه‌ها بسته و تصادفات زیاد شود.
وقتی می‌خواهیم برایمان از خاطرات امدادی‌اش بگوید، فکر می‌کند و می‌گوید: خاطره زیاد است. من 14‌سال است در جاده هستم. هر سال حتی یک خاطره هم داشته باشم کلی خاطره می‌شود.‌ سال 81 ما افغانستان بودیم.‌ سال 83، 9 ماه در بم بودم و خیلی اتفاقات را تجربه کرده‌ام؛ اما یک خاطره خیلی در ذهنم مانده است. در این جاده ماه رمضان گذشته سانحه‌ای داشتیم که به ما اعلام کردند آتش‌سوزی شده است و 3 نیرو به این سانحه اعزام شدیم. آنجا که رفتیم دیدیم دو خودرو به هم خورده‌اند و متاسفانه آتش گرفته‌اند. به محض رسیدن شروع به خاموش‌کردن آتش کردیم، حتی نیروی کمکی از زابل درخواست کردیم و برای کمک آمدند. خدا می‌داند که تمام تلاشمان را کردیم اما متاسفانه شدت تصادف زیاد بود. سه خودرو به هم زده بودند و در جا 5 نفر سوختند؛ خیلی حادثه تلخی بود.
آهی می‌کشد و ادامه می‌دهد: در این شرایط سخت نیروی داوطلب از جان‌ودل مایه می‌گذارد و هیچ چیزی برای‌اش معنی ندارد. داوطلب با اسم خودش مشخص است. جان کسی را نجات‌دادن باعث می‌شود که انسان برای ادامه این کار حریص شود. تنها چیزی که برای انسان می‌ماند، همین است. یکی را نجات می‌دهیم و دعا می‌کند که خدا خیرت دهد یا خدا عمرت بدهد همین خودش دنیایی برای انسان است و یک خاطره‌ای برایت می‌ماند که ملکه ذهنت می‌شود که من جان یک نفر را نجات دادم؛ حتی یک کار جزیی که برای کسی کرده باشید، با خودروي امدادی که بالای سر مصدوم می‌رسیم، خاطرش جمع می‌شود و همین یک دنیا ارزش دارد. تا مصدوم را رهاسازی کنیم و بخواهیم تحویل اورژانس بدهیم آن شخص که گیر افتاده امیدش یا اورژانس است یا هلال‌احمر و وقتی کاری را انجام می‌دهیم، فقط دعا می‌کنند و این خیلی ارزشمند است. واکنش‌ها هم خیلی خوب است چون کار هلال‌احمر را می‌شناسند. همه ایران می‌دانند کار جمعیت هلال‌احمر چیست و به خاطر این‌که این کار برای مردم جا افتاده است، کارای‌اش بیشتر و پیشرفت کارمان هم خيلي بیشتر شده چون کار ما را می‌فهمند.
مهدی زور 8‌ سال است که نیروی داوطلب جمعیت هلال‌احمر است. راننده تاکسی است و از طریق یکی از دوستانم که در جمعیت بود با این کار آشنا شده و خانواده‌اش هم خیلی طرفدار این کار بودند، می‌گوید: شیفت‌های ما 72 ساعته است و 6 روز استراحتیم. هر نجاتگر 7روز در ماه می‌تواند شیفت باشد. ما در هر شیفت 4نفر هستیم؛ یک راننده و 3 امدادگر.
علاوه بر کارهای امداد جاده‌ای مراجعان حضوری هم دارند؛ مردم برای گرفتن فشار خون می‌آیند و تست قند. او ادامه می‌دهد: در راه مانده هم داریم. ما اینجا اسکان اضطراری داریم؛ می‌توانیم تا 15خانوار را اسکان دهیم. اگر حادثه‌ای پیش بیاید، اگر راه بسته شود و طوفان بیاید، نیاز به غذا یا ماسک باشد، تهیه می‌کنیم و اسکان اضطراری انجام می‌دهیم. وقتی طوفان می‌آید، راه بسته می‌شود و تا چند ساعت ادامه دارد. در این شرایط اسکان را انجام می‌دهیم.
میثم جهان‌تیغ دیگر امدادگر داوطلب پایگاه است، 24‌سال دارد و یک‌سال است که امدادگر داوطلب جمعیت هلال‌احمر است، می‌گوید: رشته تحصیلی‌ام تاریخ است. علاقه زیادی به جمعیت هلال‌احمر داشتم و در دانشگاه عضو جمعیت شدم و تا الان این همکاری ادامه دارد. همه تشویقم می‌کنند و من هم خیلی تبلیغ می‌کنم که این مراحل را یاد بگیرند تا در شرایط سخت بتوانند به اطرافیانشان کمک کنند. کار داوطلبانه در جمعیت هلال‌احمر بعد از مدتی تبدیل به یک علاقه شخصی می‌شود. این‌که بتوانیم به فردی که نیاز دارد، کمک کنیم. قطعا این کار داوطلبانه در جمعیت هلال‌احمر را برای همه زندگی خواهم داشت و علاقه شخصی‌ام است.


تعداد بازدید :  186