ثریا عزیزپناه- فعال حوزه کودکان| ما در زمینه کودکان یک حلقه مفقوده بزرگ داریم که فقط مربوط به یک دولت نمیشود و آن بیتوجهی کلی به دوران کودکی است. با توجه به مختصات و واقعیتهای فعلی جامعه و تغییرات گسترده جامعه توجهی در خور شرایط فعلی به مسأله مهم کودکان نداریم. این شامل همه کودکان میشود. بسیاری از کشورها حتی کشورهای منطقه خودمان از قرن بیستم به بعد توجهی بسیار ویژه و جدی به مسأله کودکان کردند و با برنامهریزی و تخصیص بودجه و وزارتخانه یا شوراهای عالی حقوق کودک تمام مختصات دوران کودکی را جدی گرفتند. مختصاتی در ارتباط با امر آموزش و بهداشت و سلامت نحوه تکوین آیندهشان و اصولا اینکه دوران کودکی دارای چه مختصاتی است و به چه نوع آموزش و شرایطی در هر مقطع سنی نیاز دارند، توجه شده است. به تبع آن است که کنوانسیونهای بینالمللی ازجمله حقوق کودک را داریم. در زمینههای دیگر مثل آییندادرسی و محاکماتی که مربوط به کودکان است و حکمهای جایگزین و عدالت کیفری خیلی به کودکان توجه کردهاند.
در کشور ما درست نیست که بگوییم به این مسائل توجه نشده، اما این توجه، جدی و درخور نیست. هنوز نتایج سرشماری 95 بهصورت دقیق منتشر نشده، اما در آخرین آمارهای نفوس و مسکن سال 92 دیدیم نزدیک 30درصد از جامعه ایران در دوران کودکی و نوجوانی است. بنابراین ایران یک جامعه جوان است و این برش بزرگ از جمعیت ایران نیاز جدی به برنامهریزی مشخص و شورایعالی مشخص دارد. ما بهعنوان فعالان مدنی به صورت جدی میخواهیم وزارتخانهای در دستور کار دولتها قرار بگیرد و به آن توجه جدی کنند، زیرا این مسأله به بحث آینده کشور و توسعه انسانمحور مربوط است.
در بخش قوانین، لایحه حمایت از حقوق کودکان در دولت احمدینژاد به مجلس رفت و فکر میکنم سومین یا چهارمین سالی است که همچنان سرنوشت آن مشخص نیست. در این لایحه به بخش مهمی از مختصات دوران کودکی توجه شده و مسائلی در آن دیده شده که ما را به آن چیزی که اجماع جهانی روی آن وجود دارد، نزدیک میکند. هر دوره هم از نمایندهها بهخصوص از فراکسیون زنان، کمیسیون اجتماعی و قضائی خواهش داریم که زودتر به نتیجه برسانند، اما گویا در ایستگاه قضائی معطل است. بخش قوانین بسیار میتواند راهگشا باشد و افراد میتوانند با این قوانین به یک ابزار قدرتمند متکی باشند و از آن برای بهبود شرایط همه کودکان بهویژه کودکانی که در شرایط دشوار هستند، استفاده کنند؛ کودکان بیسرپرست و بدسرپرست یا آنها که در شرایط سخت مجبور به کار هستند. قوانین میتوانند راهگشا باشند اگر بهموقع به آن عمل کنند و بهموقع بهشان توجه شود. ما باید دولتمردان یا نمایندگانی داشته باشیم که دوران کودکی و سرنوشت کشور را جدی بگیرند و نسلی پرورش دهند که قادر باشد توانمندیهای یک انسان موثر هنجارمند در جامعه را داشته باشد. این بیتوجهیها در دوران بزرگسالی باعث روی آوردن به اعتیاد و طلاقهای گسترده و بسیار زیاد و کودکآزاریهای بسیار ناخوشایند و ناهنجاریها در بخش خشونتورزی و حتی تصادفات و آمار بالای حوادث رانندگی میشوند. به همان نقطه ابتدا برمیگردم که همان توجه به کودکان و بهخصوص تعلیم و تربیت است. همچنین باید به بخش محروم جامعه که نیاز به حمایت مستقیم و جدی دارند، بیشتر توجه شود. این تنگناهاست که باعث میشود کودکان از پشت نیمکتهای مدرسه و آغوش خانواده به محیطهایی پرتاب شوند که تناسبی با دوران کودکی ندارد، متاسفانه آن چیزی که نهادهای رسمی و کسانی که در جایگاههای قانونی تاثیرگذار هستند، میگویند و عمل میکنند با این مسائل تناسبی ندارد. در مناظرات کاندیداها هم دیدیم که آمارهای جدی در مسأله فقر و حاشیهنشینی مطرح شد. درباره کودکان کار و خیابان دولتها اگر هم برنامههایی داشتند، نشاندهنده عدم آگاهی کامل به شرایط جدی این کودکان است، یعنی بدون شناخت کافی از حوزه کودکان دست به مداخله زدند و نتیجهاش طرحهایی مثل ساماندهی کودکان بود. اگر این کمتوجهی ادامه پیدا کند، میتواند پاشنه آشیل توسعه انسانی باشد.